گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دهم
6 / 9 کلّیات مکارم اخلاقی اهل بیت علیهم السلام



الکافی به نقل از نادر خادم :هر گاه یکی از ما [خدمت گزاران] مشغول خوردن غذا بود ، امام رضا علیه السلام او را به کاری نمی خواند تا از خوردن، آسوده گردد .

الکافی به نقل از یاسر خادم و نادر، هر دو :امام رضا علیه السلام به ما فرمود : «هر گاه من ، در حالی که مشغول خوردن هستید ، بالای سر شما آمدم ، بر نخیزید تا از خوردن، فارغ شوید» ، و چه بسا جمعی از ما را احضار می کرد و به ایشان گفته می شد که آنان مشغول خوردن هستند و امام علیه السلام می فرمود : «رهایشان کن تا از خوردن، فارغ گردند» .

الکافی به نقل از عبد اللّه بن صلت، از مردی بلخی :در سفر امام رضا علیه السلام به خراسان ، همراه ایشان بودم . روزی دستور داد برایش سفره بگسترانند و همه غلامان خود را از سیاه گرفته تا دیگران ، بر سفره گرد آورد . گفتم : قربانت گردم! کاش ، سفره ایشان را جدا می کردی! فرمود :« دست بردار . خداوند تبارک و تعالی یکی است و پدر هم یکی و مادر هم یکی و پاداش ، به اعمال است» .

6 / 9کلّیات مکارم اخلاقی اهل بیت علیهم السّلامامام علی علیه السلام در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله :پیامبر صلی الله علیه و آله بخشنده ترین ، با ظرافت ترین ، راستگوترین ، نرم خوترین و خوش مشرب ترینِ مردم بود . هر کس در آغازْ او را می دید ، از او می هراسید و چون با او حشر و نشر می یافت ، محبّت او در دلش رسوخ می کرد .

.


ص: 246

الإمام الحسن علیه السلام :سَأَلتُ خالی هِندَ بنَ أبی هالَهَ الَّتمیمِیَّ وکانَ وَصّافا عَن حِلیَهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ... قُلتُ : صِف لی مَنطِقَهُ . قالَ : کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُتَواصِلَ الأَحزانِ ، دائِمَ الفِکرَهِ ، لَیسَت لَهُ راحَهٌ ، لا یَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَهٍ ، طَویلَ السَّکتَهِ ، یَفتَتِحُ الکَلامَ ویَختِمُهُ بِأَشداقِهِ (1) ، ویَتَکَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ ، فَصلٌ لا فُضولٌ ولا تَقصیرٌ ، دَمِثٌ (2) لَیسَ بِالجافی ولَا المَهینِ ، یُعَظِّمُ النِّعمَهَ وإن دَقَّت ، لا یَذُمُّ مِنها شَیئا ، لا یَذُمُّ ذَواقا ولا یَمدَحُهُ ، لا یَقومُ لِغَضَبِهِ إذا تَعَرَّضَ الحَقَّ شَیءٌ حَتّی یَنتَصِرَ لَهُ ، لا یَغضَبُ لِنَفسِهِ ولا یَنتَصِرُ لَها . إذا أشارَ أشارَ بِکَفِّه کُلِّها ، وإذا تَعَجَّبَ قَلَبَها ، وإذا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِها ، یَضرِبُ بِراحَتِهِ الُیمنی باطِنَ إبهامِهِ الیُسری ، وإذا غَضِبَ أعرَضَ وأشاحَ (3) ، وإذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ . جُلُّ ضِحکِهِ التَّبَسُّمُ ، ویَفتَرُّ عَن مِثلِ حَبِّ الغَمامِ (4) . (5)

الإمام الحسین علیه السلام :سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن ... مَجلِسِهِ [أی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یَجلِسُ ولا یَقومُ إلّا عَلی ذِکرٍ ، ولا یوطِنُ الأَماکِنَ ، ویَنهی عَن إیطانِها ، وإذَا انتَهی إلی قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ الَمجلِسُ ویَأمُرُ بِذلِکَ ، یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ ، لا یَحسَبُ جَلیسُهُ أنَّ أحَدا أکرَمُ عَلَیهِ (مِنهُ) ، مَن جالَسَهُ أو قاوَمَهُ فی حاجَهٍ صابَرَهُ حَتّی یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ ، ومَن سَأَلَهُ حاجَهً لَم یَرُدَّهُ إلّا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ ، فَصارَ لَهُم أبا وصاروا عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصَبرٍ وأمانَهٍ ، لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَمُ (6) ، ولا تُنثی فَلَتاتُهُ (7) ، مُتعادِلینَ یَتَفاضَلونَ فیهِ بِالتَّقوی ، مُتَواضِعینَ ، یُوَقِّرونَ فیهِ الکَبیرَ ، ویَرحَمونَ فیهِ الصَّغیرَ ، ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَهِ ، ویَحفَظونَ الغَریبَ . قُلتُ : کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَیِّنَ الجانِبِ ، لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا مَزّاحٍ ، یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی ، ولا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُحَبِّبُ فیهِ ، قد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، وَالإِکثارِ ، وما لا یَعنیهِ ، وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : کانَ لا یَذُمُّ أحَدا ولا یُعَیِّرُهُ ، ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا یَتَکَلَّمُ إلّا فیما رَجا ثَوابَهُ . إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلی رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ ، فَإِذا سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن تَکَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّی یَفرُغَ . حَدیثُهُم عِندَهُ حَدیثُ أوَّلِهِم ، یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ ، ویَتَعَجَّبُ مِمّا یَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ویَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَی الجَفوَهِ فیمَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّی إذا کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم ، ویَقولُ : إذا رَأَیتُم طالِبَ الحاجَهِ یَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلّا مِن مُکافِئٍ (8) ، ولا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّی یَجوزَ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیامٍ . (9)

.

1- .الأشداق : جوانب الفم (لسان العرب : ج 10 ص 173 «شدق») ، والمراد أنّه لا یفتح فاه کلّه .
2- .الدماثه : سهوله الخلق (لسان العرب : ج 2 ص 149 «دمث») .
3- .أشاح : جَدَّ فی الإعراض (لسان العرب : ج 2 ص 501 «شیح») .
4- .حبّ الغمام : البَرَد ، شُبّه به ثغرُه صلی الله علیه و آله فی بیاضه وصفائه وبرده (لسان العرب : ج 1 ص 293 «حبب») .
5- .دلائل النبوّه للبیهقی : ج 1 ص 286 ، الشمائل المحمّدیه : ص 109 ح 226 ، المعجم الکبیر : ج 22 ص 155 و 156 ح 414 کلاهما نحوه وکلّها عن ابنٍ لابن أبی هاله التمیمی ، کنز العمّال : ج 7 ص 164 ح 18535 ؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 317 ح 1 ، معانی الأخبار : ص 81 ح 1 کلاهما عن إسماعیل بن محمّد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 149 ح 4 .
6- .لا تؤبّن فیه الحُرَم : أی لا یُذْکَرنَ بقبیح ، کان یصان مجلسه عن رَفث القول (النهایه : ج 1 ص 17 «أبن») .
7- .لا تنثی فلتاته : أی لاتُشاع ولاتُذاع ، ولایُتحدّث بتلک الفلتات (لسان العرب : ج 15 ص 304 «نثا») .
8- .معناه : مَن صحّ عنده إسلامه حَسُن موقع ثنائه علیه عنده ، ومن استشعر منه نفاقًا وضعفًا فی دیانته ألقی ثناءه علیه ولم یَحْفِل به (معانی الأخبار : ص 89) .
9- .دلائل النبوه للبیهقی : ج 1 ص 290 ، وراجع : نفس المصادر فی الحدیث السابق .

ص: 247

امام حسن علیه السلام :از دایی خود ، هند بن ابی هاله تمیمی که توصیفگر آراستگی های پیامبر صلی الله علیه و آله بود پرسیدم و گفتم : سخن گفتن او را برای من توصیف کن . گفت : پیامبر صلی الله علیه و آله پیوسته غمگین بود و هماره در اندیشه . آسودگی نداشت و بدون نیاز ، سخن نمی گفت . سکوتش طولانی بود . از آغاز تا پایان سخن ، دهانش را کاملاً باز نمی کرد و سخنانی فراگیر می فرمود . کلامَش فصل بود که در آن ، نه فزونی دیده می شد و نه کاستی . نرم خو بود و از خشکی و جسارت، برکنار . نعمت را هر چند ناچیز ، بزرگ می داشت و چیزی از آن را نمی نکوهید . تغییر ذائقه دهندگانِ مدام را نه می نکوهید و نه می ستود . دنیا و آنچه در آن است ، او را به خشم نمی آورد . چون چیزی مانع حق می گشت ، سر از پا نمی شناخت. هیچ چیز، یارای خشم او را نداشت تا آن که حق را یاری کند . او برای خود، خشمگین نمی شد و برای خود، چیرگی نمی خواست . هر گاه اشاره می کرد ، با تمام کَفَش اشاره می کرد و هر گاه شگفت زده می شد ، دست خود را می گَرداند و هر گاه سخن می گفت ، دست خود را به یکدیگر می پیوست و شستِ دست چپش را به گودی کف دست راستش می زد و هر گاه خشمگین می شد ، رویَش را بر می گرداند و چهره اش را بر می تافت و هر گاه شاد می شد ، دیدگان خود را بر هم می گذاشت . بیشتر خنده او لبخند بود و هر گاه لبخند می زد ، دندان هایش چونان دانه های تگرگ خودنمایی می کرد .

امام حسین علیه السلام :از پدرم علیه السلام در باره نشستن او (پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ) پرسش کردم . پس فرمود : «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نمی نشست و بر نمی خاست ، مگر آن که ذکرْ بر لب داشت و جایی را به خود اختصاص نمی داد و از این کار نهی می داشت و هر گاه نزد جماعتی می رفت ، در پایین مجلس می نشست و به این کار فرمان می داد . بهره هر یک از هم نشینانش را ادا می کرد، تا آن جا که هم نشین او فکر نمی کرد کسی نزد پیامبر خدا از او ارجمندتر است . هر که با او هم نشین می شد یا پیِ کاری را با هم می گرفتند ، پیامبر صلی الله علیه و آله آن قدر شکیبایی می ورزید تا این که او خود می رفت. کسی که از ایشان [ بر آوردنِ ]حاجتی می طلبید ، ایشان یا نیازش را بر می آورْد و یا کلامی خوش به او می گفت . گشاده رویی و اخلاقش همه مردم را در بر می گرفت و [دیگر ]پدر آنها گشته بود و آنها در [دادن و گرفتن ]حق ، نزد او یک سان بودند . مجلس ایشان، مجلس بردباری ، شرم ، شکیبایی و امانتداری بود و در آن ، نه صدایی بلند می گردید و نه سخن زشتی بر زبان رانده می شد و نه خطاهای آن مجلس، فاش می شد . همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر یکدیگر برتری داده می شدند و فروتن بودند و بزرگ را احترام می کردند و بر کوچک ، رحم می آوردند و نیازمند را بر خود ترجیح می دادند و بیگانه را پاس می داشتند» . [به پدرم] گفتم : شیوه پیامبر صلی الله علیه و آله با هم نشینانش چگونه بود؟ فرمود : «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرم خو بود و نه خشن و زمخت . نه فریاد می کشید و ناسزا می گفت و نه عیبجویی می کرد و نه بسیار شوخی می نمود . در باره آنچه دوست نمی داشت ، خود را به غفلت می زد و دیگران را نه از آن نومید می ساخت و نه بدان ترغیب می کرد . سه چیز را از خود، دور کرده بود : لجاجت ، پرگویی و آنچه به او مربوط نبود، و سه چیز را از مردم ، کنار نهاده بود : هیچ کس را نه می نکوهید و نه عیب می کرد و در پی جستن زشتی های او نبود. سخنی نمی گفت ، مگر در آنچه امید ثوابش را می بُرد . هر گاه سخن می گفت ، هم نشینانش خاموشی می گزیدند، تا آن جا که گویی پرنده بر سر ایشان نشسته است و هر گاه پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت می کرد ، آنها سخن می گفتند و در خدمت ایشان کشمکش نمی کردند و اگر کسی سخن می گفت ، به او گوش می دادند تا از سخن گفتن فارغ شود . سخن آنها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ، همان سخن نخستین نفر مجلس بود .از آنچه می خندیدند ، او هم می خندید و از آنچه تعجّب می کردند ، او هم تعجّب می کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله بر خشک و زمخت سخن گفتنِ غریبه و تقاضای او شکیبایی می کرد تا آن که اصحابش آنها را گرد می آوردند و می فرمود : هر گاه کسی را دیدید که حاجتی می طلبد ، او را یاری رسانید . پیامبر صلی الله علیه و آله ، ستایش را از کسی جز مسلمان حقیقی نمی پذیرفت و سخن کسی را قطع نمی کرد، مگر آن که از حد می گذراند . پس با نهی یا برخاستن ، کلام او را قطع می کرد» .

.


ص: 248

. .


ص: 249

. .


ص: 250

الإمام الصادق علیه السلام :ما أکَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُتَّکِئا مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل إلی أن قَبَضَهُ تَواضُعا للّهِِ عز و جل ، وماأری رُکبَتَیهِ أمامَ جَلیسِهِ فی مَجلِسٍ قَطُّ ، ولا صافَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ یَدَیهِ مِن یَدِهِ حَتّی یَکونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذی یَنزِعُ یَدَهُ ، ولا کافَأَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِسَیِّئَهٍ قَطُّ ، قالَ اللّهُ تَعالی لَهُ : «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ» (1) فَفَعَلَ ، وما مَنَعَ سائِلاً قَطُّ ، إن کانَ عِندَهُ أعطی وإلّا قالَ : یَأتِی اللّهُ بِهِ . ولا أعطی عَلَی اللّهِ عز و جلشَیئا قَطُّ إلّا أجازَهُ اللّهُ ، إن کانَ لَیُعطِی الجَنَّهَ فَیُجیزُ اللّهُ عز و جل لَهُ ذلِکَ . (2)

السنن الکبری للبیهقی عن زید بن ثابت وقَد قیلَ لَهُ : حَدِّثنا عَن بَعضِ أخلاقِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ :کُنتُ جارَهُ ، فَکانَ إذا نَزَلَ الوَحیُ بَعَثَ إلَیَّ فَآتیهِ فَأَکتُبُ الوَحیَ . وکُنّا إذا ذَکَرنَا الدُّنیا ذَکَرَها مَعَنا ، وإذا ذَکَرنَا الآخِرَهَ ذَکَرَها مَعَنا ، وإذا ذَکَرنَا الطَّعامَ ذَکَرَهُ مَعَنا ، أوَکُلُّ هذا نُحَدِّثُکُم عَنهُ ؟ (3)

المغنی عن حمل الأسفار فی آدابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کانَ لا یَجلِسُ إلَیهِ أحَدٌ وهُوَ یُصَلّی إلّا خَفَّفَ صَلاتَهُ وأقبَلَ عَلَیهِ ، فَقالَ : ألَکَ حاجَهٌ ؟ فَإِذا فَرَغَ مِن حاجَتِهِ عادَ إلی صَلاتِهِ . (4)

.

1- .المؤمنون : 96 .
2- .الکافی : ج 8 ص 164 ح 175 عن معاویه بن وهب ، بحار الأنوار : ج 41 ص 130 ح 41 ، وراجع : الطبقات الکبری : ج 1 ص 378 .
3- .السنن الکبری : ج 7 ص 83 ح 13340 ، الشمائل المحمّدیه : ص 169 ح 337 ، المعجم الکبیر : ج 5 ص 140 ح 4882 ، المعجم الأوسط : ج 8 ص 301 ح 8697 ، تاریخ دمشق : ج 3 ص 369 والثلاثه الأخیره نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 394 ح 37054 .
4- .المغنی عن حمل الأسفار : ج 1 ص 629 ح 2369 ، إحیاء العلوم : ج 2 ص 527 ، الشفا : ج 1 ص 122 ، عیون الأثر : ج 2 ص 424 کلاهما نحوه ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 147 ولیس فیه ذیله ، بحار الأنوار : ج 16 ص 228 ح 34 .

ص: 251

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از آن هنگام که خداوند عز و جل او را به پیامبری برانگیخت تا آن هنگام که او را به سوی خود بر گرفت ، برای فروتنی در پیشگاه خدا ، هرگز لمیده چیزی نخورد و در هیچ مجلسی، دو زانوی خود را در برابر هم نشینش نشان نداد ، و هیچ گاه با مردی دست نداد که دستش را از دست او بکشد، مگر آن که آن مرد ، دست خود را [عقب] کشد و هرگز کار کسی را با بدی جبران نکرد . خداوند تبارک و تعالی به او فرموده است : «سخن بدِ آنان را به هرچه نیکوترت می آید ، پاسخ گوی» و او نیز چنین کرد و هرگز گدایی را پس نزد . اگر چیزی نزدش بود ، می بخشید و گرنه می فرمود : «خدا بدو بدهد!» . پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز به حساب خداوند عز و جلچیزی را نبخشید ، مگر آنکه خداوند ، آن را اجازه داد و اگر بهشت را هم [به حساب خدا به کسی می بخشید] ، خداوند عز و جل آن را اجازه می داد .

السنن الکبری ، بیهقی به نقل از زید بن ثابت، وقتی به وی گفته شد : برای ما در باره بخشی از اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله سخن بگو :من همسایه او بودم . هر گاه وحی نازل می شد ، به دنبال من می فرستاد و من نزد او می آمدم و وحی را می نگاشتم . هر گاه یاد دنیا در میان بود ، او هم با ما یاد دنیا می کرد و هر گاه یاد آخرت در میان بود ، او هم با ما یاد آخرت می کرد و هرگاه از خوراک ، سخن به میان می آوردیم ، او هم با ما سخن از آن به میان می آورد . آیا می خواهید همه آنها را برایتان بگویم؟

المغنی عن حمل الأسفار در باره آداب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نمی شد که در حال نماز ، کسی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بنشیند ، مگر این که ایشان نمازش را کوتاه می ساخت و به او روی می کرد و می فرمود : «آیا نیازی داری؟» . وقتی از تأمین نیاز او فارغ می شد ، به نمازش باز می گشت .

.


ص: 252

سنن أبی داود عن جابر بن عبد اللّه :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَخَلَّفُ فِی المَسیرِ ، فَیُزجِی الضَّعیفَ ویُردِفُ ویَدعو لَهُم . (1)

السنن الکبری للبیهقی عن أبی امامه عَن بَعضِ أصحابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَعودُ مَرضی مَساکینِ المُسلِمینَ وضُعَفائِهِم ، ویَتَّبِعُ جَنائِزَهُم ، ولا یُصَلّی عَلَیهِم أحَدٌ غَیرُهُ ، وإنَّ امرَأَهً مِسکینَهً مِن أهلِ العَوالی طالَ سُقمُها فَکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَسأَلُ عَنها مَن حَضَرَها مِن جیرانِها ، وأمَرَهُم أن لایَدفِنوها إن حَدَثَ بِها حَدَثٌ فَیُصَلِّیَ عَلَیها ، فَتُوُفِّیَت تِلکَ المَرأَهُ لَیلاً وَاحتَمَلوها فَأَتَوا بِها مَعَ الجَنائِزِ أو قالَ : موضِعَ الجَنائِزِ عِندَ مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِیُصَلِّیَ عَلَیها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَما أمَرَهُم ، فَوَجَدوهُ قَد نامَ بَعدَ صَلاهِ العِشاءِ فَکَرِهوا أن یُهَجِّدوا (2) رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن نَومِهِ ، فَصَلَّوا عَلَیها ثُمَّ انطَلَقوا بِها ، فَلَمّا أصبَحَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَأَلَ عَنها مَن حَضَرَهُ مِن جیرانِها ، فَأَخبَروهُ خَبرَها وأنَّهُم کَرِهوا أن یُهَجِّدوا رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَها . فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ولِمَ فَعَلتُم ؟ اِنطَلِقوا ، فَانطَلَقوا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی قاموا عَلی قَبرِها ، فَصَفّوا وَراءَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَما یُصَفُّ لِلصَّلاهِ عَلَی الجَنائِزِ ، فَصَلّی عَلَیها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

حلیه الأولیاء عن أنس :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن أشَدِّ النّاسِ لُطفا بِالنّاسِ ، فَوَاللّهِ ما کانَ یَمتَنِعُ فی غَداهٍ بارِدَهٍ مِن عَبدٍ ولا أمَهٍ ولا صَبِیٍّ أن یَأتِیَهُ بِالماءِ فَیَغسِلَ وَجهَهُ وذِراعَیهِ ، وما سَأَلَهُ سائِلٌ قَطُّ إلّا أصغی إلَیهِ ، فَلَم یَنصَرِف حَتّی یَکونَ هُوَ الَّذی یَنصَرِفُ عَنهُ ، وما تَناوَلَ أحَدٌ بِیَدِهِ قَطُّ إلّا ناوَلَها إیّاهُ ، فَلَم یَنزِع حَتّی یَکونَ هُوَ الَّذی یَنزِعُها مِنهُ . (4)

.

1- .سنن أبی داود : ج 3 ص 44 ح 2639 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 126 ح 2541 ، السنن الکبری : ج 5 ص 422 ح 10352 ، ریاض الصالحین : ص 395 ، إمتاع الأسماع : ج 8 ص 162 ، کنز العمّال : ج 7 ص 101 ح 18162 .
2- .هجّد : أیقظ (لسان العرب : ج 3 ص 432 «هجد») .
3- .السنن الکبری : ج 4 ص 79 ح 7019 ، وراجع : اُسد الغابه : ج 6 ص 398 الرقم 6562 .
4- .حلیه الأولیاء : ج 3 ص 26 الرقم 206 ، المطالب العالیه : ج 4 ص 24 ح 3859 نحوه وراجع : تاریخ دمشق : ج 26 ص 334 .

ص: 253

سنن أبی داوود به نقل از جابر بن عبد اللّه :پیامبر صلی الله علیه و آله در راه ، پشت سر همه حرکت می کرد و ناتوان را یاری می رساند و پشت سر خود، سوار می کرد و برای او دعا می نمود .

السنن الکبری ، بیهقی به نقل از ابو اُمامه، از یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مسلمانان مسکین و ضعیف را که بیمار بودند ، عیادت می نمود و جنازه شان را تشییع می کرد و هیچ کس جز او بر آنها نماز نمی خواند . زنی درمانده از اهالیِ عوالی ، (1) بیماری اش طولانی شد و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از همسایگانی که به دیدار او می رفتند ، حال آن زن را جویا می شد و به آنان فرمان داد اگر آن زن از دنیا رفت ، به خاکش نسپرند تا این که ایشان بر او نماز بگزارد . شبی این زن در گذشت و او را با جنازه ها یا گفت : به مکان جنازه ها به مسجد پیامبر خدا آوردند تا پیامبر صلی الله علیه و آله ، آن گونه که از آنان خواسته بود بر او نماز بگزارد ؛ امّا دیدند پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نماز عشا خوابیده است و خوش نداشتند پیامبر صلی الله علیه و آله را از خواب بیدار کنند . از این رو، خود بر او نماز گزاردند و او را بردند . چون صبح شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله از همسایگان آن زن که نزد ایشان بودند ، حال آن زن را جویا شد و آنها خبر مرگ او را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادند و گفتند که نخواسته اند پیامبر صلی الله علیه و آله را برای او بیدار کنند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود : «چرا چنین کردید؟ راه بیفتید» . آنها با پیامبر صلی الله علیه و آله به راه افتادند تا به گور او رسیدند و چنان که برای نماز میّت می ایستند ، پشت سر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به صف ایستادند و پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن زن، نماز گزارد .

حلیه الأولیاء به نقل از اَنَس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مهربان ترین فرد با مردم بود . به خدا سوگند ، اِبایی نداشت که در بامدادی سرد ، برای برده ای یا کنیزی یا کودکی آب بیاورد تا او دست و رویش را بشوید، و هیچ درخواست کننده ای از ایشان چیزی درخواست نکرد ، مگر این که به سخنان او گوش می داد و از نزد وی نمی رفت، تا آن که او ایشان را ترک کند و هیچ کس دست به طرف پیامبر صلی الله علیه و آله دراز نمی کرد ، مگر آن که ایشان آن را می گرفت و دستش را از دست او نمی کشید تا وقتی که وی دستش را [عقب] بکشد .

.

1- .عوالی ، به روستاهای اطراف مدینه از دو میلی تا هشت میلی گفته می شود .

ص: 254

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ کَریمٌ حَلیمٌ عَظیمٌ رَحیمٌ ، دَلَّنا عَلی أخلاقِهِ وأمَرَنا بِالأَخذِ بِها وحَمَلَ النّاسَ عَلَیها ، فَقَد أدَّیناها غَیرَ مُتَخَلِّفینَ ، وأرسَلناها غَیرَ مُنافِقینَ ، وصَدَّقناها غَیرَ مُکَذِّبینَ ، وقَبِلناها غَیرَ مُرتابینَ . (1)

عنه علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُکَفَّرا لا یُشکَرُ مَعروفُهُ (2) ، ولَقَد کانَ مَعروفُهُ عَلَی القُرَشِیِّ وَالعَرَبِیِّ وَالعَجَمِیِّ . ومَن کانَ أعظَمَ مَعروفا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی هذَا الخَلقِ ؟! وکَذلِکَ نَحنُ أهلَ البَیتِ مُکَفَّرونَ لا یَشکُرونَنا ، وخِیارُ المُؤمِنینَ مُکَفَّرونَ لا یُشکَرُ مَعروفُهُم . (3)

عنه علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ اُمِرنا أن نُطعِمَ الطَّعامَ ، ونُؤَدِّیَ فِی النّاسِ البائِنَهَ ، ونُصَلِّیَ إذا نامَ النّاسُ . (4)

الإمام الحسن علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ إذا عَلِمنَا الحَقَّ تَمَسَّکَنا بِهِ . (5)

.

1- .تحف العقول : ص 175 ، بشاره المصطفی : ص 29 عن کمیل نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 416 ح 38 .
2- .فی المصدر «معروف» ، والصحیح ما فی المتن .
3- .علل الشرائع : ص 560 ح 3 عن الحسین بن موسی عن أبیه الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 16 ص 223 ح 21 .
4- .الکافی : ج 4 ص 50 ح 4 ، المحاسن : ج 2 ص 142 ح 1368 وفیه «النائبه» بدل «البائنه» وکلاهما عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 74 ص 149 ح 4 .
5- .مقاتل الطالبیّین : ص 76 عن سفیان بن اللیل ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 16 ص 44 عن سفیان بن أبی لیلی ؛ بحار الأنوار : ج 44 ص 60 .

ص: 255

امام علی علیه السلام :خداوند ، کریم و شکیبا و بزرگ و مهربان است و ما را به اخلاق خود، هدایت کرده و دستور داده آنها را فرا ستانیم و مردم را به [ستاندنِ ]آن وا داشته است . ما بدون کوتاهی و کاستی ، آنها را ادا کرده ایم و بی هیچ نفاقی آنها را جاری ساخته ایم و بدون دروغگویی ، آنها را تصدیق کرده ایم و بی هیچ تردیدی آنها را پذیرفته ایم .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ناسپاسی می شد و از کار نیکش سپاس گزاری نمی شد . احسان ایشان، هم قریشی را فرا می گرفت و هم عرب و هم عجم را ، و چه کسی کار نیک و احسانش برای این مردم ، بیش از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود؟! ما اهل بیت نیز ناسپاسی می شویم و از ما سپاس گزاری نمی کنند، و مؤمنان برگزیده هم ناسپاسی می شوند و احسانشان سپاس گزاری نمی شود .

امام علی علیه السلام :ما خاندانی هستیم که فرمان یافته ایم خوراک اطعام کنیم و به مردم عطایا و صله دهیم و هنگامی که مردم خواب اند ، نماز بگزاریم .

امام حسن علیه السلام :ما خاندانی هستیم که هر گاه حق را شناختیم ، بدان چنگ در می زنیم .

.


ص: 256

الإحتجاج عن مصعب بن عبد اللّه :لَمَّا استَکَفَّ (1) النّاسُ بِالحُسَینِ علیه السلام رَکِبَ فَرَسَهُ وَاستَنصَتَ النّاسَ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : ... ألا وإنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد تَرَکَنی بَینَ السِّلَّهِ وَالذِّلَّهِ ، وهَیهاتَ لَهُ ذلِکَ مِنّی ، هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ ، أبَی اللّهُ ذلِکَ لَنا ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وحُجورٌ طَهُرَت وجُدودٌ طابَت أن نُؤثِرَ طاعَهَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ اللّهَ أعطانَا الحِلمَ وَالعِلمَ وَالشَّجاعَهَ وَالسَّخاءَ وَالَمحَبَّهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ . (3)

علل الشرائع عن أبی بصیر :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَعَوَّذُ مِنَ البُخلِ ؟ فَقالَ : نَعَم یا أبا مُحَمَّدٍ فی کُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، ونَحنُ نَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ البُخلِ ، یَقولُ اللّهُ : «وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (4) . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ إذا عَلِمنا مِن أحَدٍ خَیرا لَم تُزِل ذلِکَ عَنهُ مِنّا أقاویلُ الرِّجالِ . (6)

الأمالی للصدوق عن حریز بن عبد اللّه أو غیره:نَزَلَ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ علیه السلام قَومٌ من جُهَینَهَ فَأَضافَهُم ، فَلَمّا أرادُوا الرِّحلَهَ زَوَّدَهُم ووَصَلَهُم وأعطاهُم ، ثُمَّ قالَ لِغِلمانِهِ : تَنَحَّوا لا تُعینوهُم ، فَلَمّا فَرَغوا جاؤوا لِیُوَدِّعوهُ ، فَقالوا لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، لَقَد أضَفتَ فَأَحسَنتَ الضِّیافَهَ وأعطَیتَ فَأَجزَلتَ العَطِیَّهَ ! ثُمَّ أمَرتَ غِلمانَکَ أن لا یُعینونا عَلَی الرِّحلَهِ ! فَقالَ علیه السلام : إنّا أهلُ بَیتٍ لا نُعینُ أضیافَنا عَلَی الرِّحلَهِ مِن عِندِنا . (7)

.

1- .استکفّ به الناس : إذا أحدقوا به ، واستکفّوا حوله : ینظرون إلیه (النهایه : ج 4 ص 190 «کفف») .
2- .الاحتجاج : ج 2 ص 97 99 ح 167 ، تحف العقول : ص 241 ، الملهوف : ص 156 ، مثیر الأحزان : ص 55 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 83 ح 10 ؛ تاریخ دمشق : ج 14 ص 219 عن أبی بکر بن درید نحوه .
3- .کامل البهائی : ج 2 ص 269 ، تفسیر فرات : ص 178 ح 230 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام نحوه ، وراجع : ص 212 ح 6473 من کتابنا هذا .
4- .الحشر : 9 .
5- .علل الشرائع : ص 548 ح 4 ، قصص الأنبیاء للراوندی : ص 118 ح 118 نحوه ، بحار الأنوار : ج 12 ص 147 ح 1 .
6- .بصائر الدرجات : ص 362 ح 3 عن داود بن فرقد ، بحار الأنوار : ج 36 ص 130 ح 36 .
7- .الأمالی للصدوق : ص 638 ح 859 ، روضه الواعظین : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 451 ح 5 .

ص: 257

الاحتجاج به نقل از مصعب بن عبد اللّه :آن گاه که مردم ، حسین علیه السلام را احاطه کردند ، امام علیه السلام بر اسبش سوار شد و از مردم خواست بدو گوش فرا دهند . او خدا را حمد و ثنا کرد و سپس فرمود : «هان! این حرام زاده فرزند حرام زاده، مرا میان درگیری و خواری، مخیّر کرده است. هیهات از من که چنین کنم و هیهات از ما که تن به خواری بسپاریم! خدا و پیامبر او و مؤمنان و مادران و پدران پاکمان اِبا دارند از این که ما فرمانبری از پَستان را بر مرگی بزرگوارانه ترجیح دهیم» .

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند متعال به ما بردباری و دانش و دلیری و سخاوت و مِهرِ در دل مؤمنان را ارمغان داده است .

علل الشرائع به نقل از ابو بصیر :به امام باقر علیه السلام گفتم : آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از تنگ چشمی ، [به خدا ]پناه می بُرد؟ فرمود : «آری ، ای ابو محمّد! هر بام و شام. ما نیز از تنگ چشمی به خدا پناه می بریم . خداوند می فرماید : «و هر که از بخل خویش در امان مانده باشد ، آنان اند که رستگاران اند» » .

امام صادق علیه السلام :ما خاندانی هستیم که هر گاه خیری در کسی سراغ داشته باشیم ، گفته های مردم ، این خیر را از نظر ما نمی بَرد .

الأمالی، صدوق به نقل از حریز بن عبد اللّه یا دیگری :جماعتی از جُهینه بر امام صادق علیه السلام وارد شدند. امام علیه السلام از آنها پذیرایی کرد و چون آهنگ رفتن کردند ، ایشان برای آنها توشه گذارد و صله و عطایشان داد و به غلامان خود فرمود : «از آنها کناره بگیرید و یاری شان نرسانید» . چون میهمانان از کارشان آسوده شدند ، برای خداحافظی خدمت امام علیه السلام رسیدند و به ایشان گفتند : ای فرزند پیامبر خدا! پذیرایی کردی و نیکو میهمان نواختی و بخشش فراوان کردی . آن گاه به غلامانت دستور دادی ما را در [آمادگی برای ]رفتن ، یاری نرسانند؟! فرمود : «ما خاندانی هستیم که میهمانانمان را در رفتن از نزد خود ، یاری نمی رسانیم» .

.


ص: 258

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :لَیسَ فِی الجُملَهِ مِن أخلاقِ الصّالِحینَ ولا مِن شِعارِ المُتَّقینَ التَّکَلُّفُ ! مِن أیِّ بابٍ کانَ . قالَ اللّهُ تَعالی لِنَبِیِّهِ : «قُلْ مَآ أَسْئلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَآ أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ» (1) . وقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : نَحنُ مَعاشِرَ الأَنبِیاءِ وَالاُمَناءِ وَالأَتقِیاءِ بُرَآءُ مِنَ التَّکَلُّفِ . (2)

الکافی عن حمّاد بن عثمان :أصابَ أهلَ المَدینَهِ غَلاءٌ وقَحطٌ ، حَتّی أقبَلَ الرَّجُلُ الموسِرُ یَخلِطُ الحِنطَهَ بِالشَّعیرِ ویَأکُلُهُ ویَشتَری بِبَعضِ الطَّعامِ . وکانَ عِندَ أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام طَعامٌ جَیِّدٌ قَدِ اشتَراهُ أوَّلَ السَّنَهِ ، فَقالَ لِبَعضِ مَوالیهِ : اِشتَرِ لَنا شَعیرا فَاخلِط بِهذَا الطَّعامِ أو بِعهُ ، فَإِنّا نَکرَهُ أن نَأکُلَ جَیِّدا ویَأکُلَ النّاسُ رَدِیّا . (3)

الإمام الکاظم علیه السلام : لَمّا طَلَبَ مِنهُ السِّندِیُّ بنُ شاهَکَ أن یُکَفِّنَهُ :إنّا أهلُ بَیتٍ حَجُّ صَرورَتِنا ومُهورُ نِسائِنا وأکفانُنا مِن طَهورِ أموالِنا . (4)

.

1- .ص : 86 .
2- .مصباح الشریعه : ص 208 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 394 ح 1 .
3- .الکافی : ج 5 ص 166 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 160 ح 709 نحوه .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 189 ح 577 ، الإرشاد : ج 2 ص 243 ، الغیبه للطوسی : ص 30 ح 6 عن محمّد النوفلی ، فلاح السائل : ص 152 ح 71 کلّها نحوه ، تحف العقول : ص 412 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 324 ح 28 .

ص: 259

مصباح الشریعه در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است :به طور کلّی، تکلّف [و رنج پذیریِ بیهوده] ، از اخلاق صالحان و شعار پرهیزگاران نیست ، هر گونه که باشد . خداوند به پیامبرش فرمود : «بگو : من از شما مزدی نمی طلبم و من از متکلّفان نیستم» . پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فرمود : «ما ، پیامبران و امانتداران و پرهیزگاران ، از تکلّف بیزاریم» .

الکافی به نقل از حمّاد بن عثمان :مردم مدینه به گرانی و قحطی گرفتار آمدند ، تا جایی که ثروتمندان نیز گندم را با جو در می آمیختند و می خوردند و [تنها] پاره ای از مواد خوراکی را می خریدند . امام صادق علیه السلام گندم خوبی داشت که آن را در آغاز سال خریده بود . ایشان به یکی از غلامان خود فرمود : «برای ما قدری جو بخر و با این گندم در هم آمیز یا آن را بفروش ؛ زیرا ما خوش نداریم که خوراک نیکو بخوریم و مردم ، خوراک نامرغوب بخورند» .

امام کاظم علیه السلام به سِندی بن شاهَک که خواستار به عهده گرفتن تکفین ایشان بود :ما خاندانی هستیم که [هزینه ]نخستین حج و کابین زنان و [هزینه ]کفنمان ، از پاک ترین اموال ماست .

.


ص: 260

الإمام الرضا علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ وَرِثنَا العَفوَ مِن آلِ یَعقوبَ ، ووَرِثنَا الشُّکرَ مِن آلِ داودَ . (1)

عنه علیه السلام فی کِتابِهِ لِلفَضلِ بنِ سَهلٍ :إنَّ مِن دینِهِم [أیِ الأَئِمَّهِ علیهم السلام ] الوَرَعَ وَالعِفَّهَ ، وَالصِّدقَ وَالصَّلاحَ وَالاِجتِهادَ ، وأداءَ الأَمانَهِ إلَی البَرِّ وَالفاجِرِ ، وطولَ السُّجودِ ، وَالقِیامَ بِاللَّیلِ ، وَاجتِنابَ الَمحارِمِ ، وَانتِظارَ الفَرَجِ بِالصَّبرِ ، وحُسنَ الصُّحبَهِ ، وحُسنَ الجِوارِ ، وبَذلَ المَعروفِ ، وکَفَّ الأَذی ، وبَسطَ الوَجهِ ، وَالنَّصیحَهَ ، وَالرَّحمَهَ لِلمُؤمِنینَ . (2)

عنه علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ نَری وَعدَنا عَلَینا دَینا کَما صَنَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

عنه علیه السلام :لَنا أهلَ البَیتِ عِندَ نَومِنا عَشرُ خِصالٍ (4) : الطَّهارَهُ ، وتَوَسُّدُ الَیمینِ ، وتَسبیحُ اللّهِ ثَلاثا وثَلاثینَ مرّه ، وتَحمیدُهُ ثَلاثا وثَلاثینَ ، وتَکبیرُهُ أربَعا وثَلاثینَ ، ونَستَقبِلُ القِبلَهَ بِوَجهِنا ، ونَقرَأُ فاتِحَهَ الکِتابِ ، وآیَهَ الکُرسِیِّ ، وشَهِدَ اللّهُ أنَّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ إلی آخِرِها، فَمَن فَعَلَ ذلِکَ فَقَد أخَذَ بِحَظِّهِ مِن لَیلَتِهِ . (5)

.

1- .الکافی : ج 8 ص 308 ح 480 عن محمّد بن الحسین بن یزید . وقال علیّ بن أسباط بعد ذکر الحدیث عن محمّد بن الحسین : زعم أنّه کان کلمه اُخری ونسیها محمّد ، فقلت له : لعلّه قال : «وورثنا الصبر من آل أیّوب» ! فقال : ینبغی .
2- .تحف العقول : ص 416 ، الخصال : ص 479 ح 46 ، کمال الدین : ص 337 ح 9 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 55 ح 20 کلّها عن عبد اللّه بن أبی الهذیل من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام و ج 2 ص 122 ح 1 عن الفضل بن شاذان ولیس فیها ذیله من «وبذل المعروف» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 361 ح 2 .
3- .تحف العقول : ص 446 ، مشکاه الأنوار : ص 301 ح 928 وفیه «ما وعدنا» بدل «وعدنا» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 97 ح 20 .
4- .قال علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن محمّد الطاووس : هکذا وجدتُ هذا الحدیث ، فإنّ الراوی ذکر عشر خصال ثمّ عدّد تسع خصال ، فلعلّه سها فی الجمله أو التفصیل ، والظاهر أنّه فی التفصیل لأنّ خصالهم عند النوم أکثر من تسع کما رویناه. ولعلّه قد وقع السهو عن ذکر قراءه «قل هواللّه أحد» أوقراءه «إنّا أنزلناه» (بحار الأنوار : ج 76 ص 210) .
5- .فلاح السائل : ص 485 ح 331 عن الحسن بن علیّ العلویّ ، بحار الأنوار : ج 76 ص 210 .

ص: 261

امام رضا علیه السلام :ما خاندانی هستیم که گذشت را از خاندان یعقوب علیه السلام و سپاس گزاری را از خاندان داوود علیه السلام به ارث برده ایم .

امام رضا علیه السلام در نامه اش به فضل بن سهل :جزو دینِ ایشان (امامان علیهم السلام ) است پارسایی و خویشتنداری ، راستی و صلاح و سختکوشی ، بازگرداندن امانتْ به نیکوکار و تبهکار ، سجده طولانی ، عبادت شبانه ، دوری از حرام ، انتظار گشایش با شکیبایی ، هم نشینیِ شایسته، همسایگیِ شایسته ، نیکی کردن ، دست از آزار شستن ، گشاده رویی ، خیرخواهی و گذشت از مؤمنان .

امام رضا علیه السلام :ما خاندانی هستیم که چونان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیمان خود را بدهیِ خویش می دانیم .

امام رضا علیه السلام :ما اهل بیت ، هنگام خواب، ده خوی داریم : داشتن طهارت ، خوابیدن به طرف راست ، سی و سه بار تسبیح خدا گفتن ، سی و سه بار حمد خدا گفتن ، سی و چهار بار تکبیر گفتن ، رو به قبله بودن چهره ، خواندن سوره حمد و آیه الکرسی و آیه : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» تا پایان آن . هر که چنین کند ، بهره خود را از شَبَش بُرده است .

.


ص: 262

الکافی عن عبید بن أبی عبد اللّه البغدادیّ عمّن أخبره :نَزَلَ بِأَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام ضَیفٌ ، وکانَ جالِسا عِندَهُ یُحَدِّثُهُ فی بَعضِ اللَّیلِ ، فَتَغَیَّرَ السِّراجُ ، فَمَدَّ الرَّجُلُ یَدَهُ لِیُصلِحَهُ ، فَزَبَرَهُ أبُو الحَسَنِ علیه السلام ، ثُمَّ بادَرَهُ بِنَفسِهِ فَأَصلَحَهُ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : إنّا قَومٌ لا نَستَخدِمُ أضیافَنا . (1)

عیون أخبار الرضا علیه السلام عن إبراهیم بن العبّاس :مارَأَیتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام جَفا أحَدا بِکَلِمَهٍ قَطُّ ، ولا رَأَیتُهُ قَطَعَ عَلی أحَدٍ کَلامَهُ حَتّی یَفرُغَ مِنهُ ، وما رَدَّ أحَدا عَن حاجَهٍ یَقدِرُ عَلَیها ، ولا مَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ ، ولَا اتَّکَأَ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ ، ولا رَأَیتُهُ شَتَمَ أحَدا مِن مَوالیهِ ومَمالیکِهِ قَطُّ ، ولا رَأَیتُهُ تَفَلَ ، ولا رَأَیتُهُ یُقَهقِهُ فی ضِحکِهِ قَطُّ ، بَل کانَ ضِحکُهُ التَّبَسُّمَ . وکانَ إذا خَلا ونَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلی مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ ومَوالِیَهُ حَتَّی البَوّابَ [ و ] (2) السّائِسَ . وکانَ علیه السلام قَلیلَ النَّومِ بِاللَّیلِ کَثیرَ السَّهَرِ ، یُحیی أکثَرَ لَیالیهِ مِن أوَّلِها إلَی الصُّبحِ ، وکانَ کَثیرَ الصِّیامِ ، فَلا یَفوتُهُ صِیامُ ثَلاثَهِ أیّامٍ فِی الشَّهرِ ، ویَقولُ : ذلِکَ صَومُ الدَّهرِ . وکانَ علیه السلام کَثیرَ المَعروفِ وَالصَّدَقَهِ فِی السِّرِّ ، وأکثَرُ ذلِکَ یَکونُ مِنهُ فِی اللَّیالی المُظلِمَهِ ، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ رَأی مِثلَهُ فی فَضلِهِ فَلا تُصَدِّق . (3)

الإمام الهادی علیه السلام فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّهُ علیهم السلام :کَلامُکُم نورٌ ، وأمرُکُم رُشدٌ ، ووَصِیَّتُکُمُ التَّقوی ، وفِعلُکُمُ الخَیرُ ، وعادَتُکُمُ الإِحسانُ ، وسَجِیَّتُکُمُ الکَرَمُ ، وشَأنُکُمُ الحَقُّ وَالصِّدقُ وَالرِّفقُ . (4)

.

1- .الکافی : ج 6 ص 283 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 102 ح 20 .
2- .سقطت الواو من المصدر وأثبتناها من بحار الأنوار .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 184 ح 7 ، إعلام الوری : ج 2 ص 63 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 109 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 49 ص 90 ح 4 .
4- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 100 ح 177 ، وراجع : ص 217 ح 6495 من کتابنا هذا .

ص: 263

الکافی به نقل از عبید بن ابی عبد اللّه بغدادی، از کسی که به او خبر داد :میهمانی بر امام رضا علیه السلام وارد شد . شب ، نزد امام علیه السلام نشسته بود و امام علیه السلام با او سخن می گفت که چراغ دگرگون شد و مَرد ، دست خود را دراز کرد تا آن را درست کند . امام علیه السلام مانع او شد و خود ، در درست کردن آن، پیش دستی کرد و سپس به او فرمود : «ما جماعتی هستیم که از مهمانانمان کار نمی کشیم» .

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از ابراهیم بن عبّاس :هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام با سخنی بر کسی درشتی کند و ندیدم که سخن کسی را قطع کند تا وقتی که گوینده از کلام، فارغ گردد و هیچ کس را در نیازی که توان بر آوردنش را داشت ، پس نمی زد و هرگز در حضور کسی، پای خود را دراز نمی کرد و در برابر هم نشینش تکیه نمی داد و ندیدم که به یکی از وابستگان یا غلامانش دشنام دهد و ندیدم که آب دهان بیندازد و هرگز ندیدم که در خنده خود، قهقهه کند و خنده اش لبخندی بیش نبود . هر گاه تنها می شد و سفره گسترده می گشت ، وابستگان و غلامان ، حتّی دربان و مهترِ اسبان را نیز بر سر سفره می نشاند . در شب ، کم خواب و بیداری اش فراوان بود . بیشتر شب ها را تا صبح ، زنده می داشت و فراوان روزه می گرفت و در سه روز از ماه ، روزه را از دست نمی داد و می فرمود : «این، روزه روزگار است» . فراوان احسان می کرد و پنهانی صدقه می داد و بیشتر آن در شب های تاریک بود . هر که گمان کرد نظیر ایشان را در فضیلت دیده است ، باور مکن .

امام هادی علیه السلام- در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن زیارت می کنند :سخن شما نور و فرمان شما هدایت و سفارش شما تقوا و کار شما خیر و عادت شما احسان و سرشت شما بخشندگی و شأن شما حق و راستی و نرم خویی است .

.


ص: 264

الفصل السّابع : وصایا أهل البیت (1)7 / 1الاِجتِهادُ فِی العَمَلِالإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ خَطَبَها فِی البَصرَهِ :مَعاشِرَ شیعَتِی ، اِصبِروا عَلی عَمَلٍ لا غِنیً بِکُم عَن ثَوابِهِ ، وَاصبِروا عَن عَمَلٍ لا صَبرَ لَکُم عَلی عِقابِهِ ، إنّا وَجَدنَا الصَّبرَ عَلی طاعَهِ اللّهِ أهوَنَ مِنَ الصَّبرِ عَلی عَذابِ اللّهِ عز و جل . اِعلَموا أنَّکُم فی أجَلٍ مَحدودٍ وأمَلٍ مَمدودٍ ونَفَسٍ مَعدودٍ ، ولابُدَّ لِلأَجَلِ أن یَتَناهی ولِلأَمَلِ أن یُطوی ولِلنَّفَسِ أن یُحصی . ثُمَّ دَمَعَت عَیناهُ وقَرَأ : «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ» (2) . (3)

.

1- .لابدّ أن نشیر إلی أنّ وصایا أهل البیت علیهم السلام لاتقتصر علی ما جاء هنا ، بل ینبغی لمن أراد جمع وصایاهم فی شتّی المواضیع أن یُفرد لذلک کتابا خاصّا . وسوف نلاحظ فی هذا الفصل أبرز مواعظ أهل البیت علیهم السلام الخُلقیّه منها والسیاسیّه والاجتماعیّه للاُمّه الإسلامیّه وبخاصّه أتباعهم والعلماء ، ومع أخذ الظروف الحاکمه فی العالم الإسلامیّ بعین الاعتبار .
2- .الانفطار : 10 12 .
3- .الأمالی للصدوق : ص 170 ح 169 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، روضه الواعظین : ص 535 عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 380 ح 4 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 281 ح 223 وفیه ذیله من «اعلموا أنّکم» نحوه ، وراجع : عیون الحکم والمواعظ : ص 52 ح 1354 .

ص: 265



فصل هفتم : سفارش های اهل بیت علیهم السلام

7 / 1 سختکوشی در عمل

فصل هفتم : سفارش های اهل بیت (1)7 / 1سختکوشی در عملامام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش علیهم السلام ، در یادکرد سخنان امام علی علیه السلام در بصره :فرمود : «ای گروه شیعیان من! بر کاری که از پاداش آن بی نیاز نیستید ، شکیبا باشید و در ترک کاری که تاب کیفرش را ندارید هم شکیبایی کنید ؛ [زیرا] ما شکیبایی بر طاعت خدا را آسان تر از شکیبایی بر عذاب خدای عز و جل یافته ایم . بدانید که شما عمری محدود و آرزویی دراز و نَفَسی شماره شده دارید و لاجرم ، عمر به سر می آید و بساط آرزو در هم پیچیده می شود و نَفَس ها به شماره می افتند» . سپس اشک ریخت و این آیه را خواند : «همانا بر شما نگهبانانی گماشته شده اند ، [فرشتگانی ]بزرگوار که نویسندگان [اعمال شما ]هستند . آنچه را می کنید ، می دانند» .

.

1- .توجّه به این نکته را ضروری می دانیم که سفارش های اهل بیت علیهم السلام به آنچه در این جا آمده ، منحصر نیست و شایسته است هر که خواستار مطالعه همه سفارش های آنان در زمینه های مختلف است ، برای آنها کتاب ویژه ای را در نظر بگیرد . آنچه در این بخش ملاحظه می کنیم ، برجسته ترین ره نمودهای اخلاقی ، سیاسی و اجتماعی اهل بیت علیهم السلام به امّت مسلمان ، بویژه پیروان خود و دانشمندان، با توجّه به شرایط حاکم بر جهان اسلام است .

ص: 266

الإمام زین العابدین علیه السلام لِجَماعَهٍ مِن أصحابِهِ :معاشِرَ أصحابی ، اُوصیکُم بِالآخِرَهِ ولَستُ اُوصیکُم بِالدُّنیا ، فَإِنَّکُم بِها مُستَوصَونَ وعَلَیها حَریصونَ وبِها مُستَمسِکونَ . معاشِرَ أصحابی ، إنَّ الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَهَ دارُ مَقَرٍّ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم ، ولا تَهتِکوا أستارَکُم عِندَ مَن لا یَخفی عَلَیهِ أسرارُکُم ، وأخرِجوا مِنَ الدُّنیا قُلوبَکُم قَبلَ أن تَخرُجَ مِنها أبدانُکُم . (1)

مشکاه الأنوار عن عمرو بن سعید بن هلال :دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام ونَحنُ جَماعَهٌ فَقالَ : کونُوا النُّمرُقَهَ الوُسطی یَرجِعُ إلَیکُمُ الغالی ، ویَلحَقُ بِکُمُ التّالی ، وَاعمَلوا یا شیعَهَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَاللّهِ ما بَینَنا وبَینَ اللّهِ مِن قَرابَهٍ ولا لَنا عَلَی اللّهِ حُجَّهٌ ، ولا یُتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ إلّا بِالطّاعَهِ ، مَن کانَ مُطیعا نَفَعَتهُ وَلایَتُنا ، ومَن کانَ عاصِیا لَم تَنفَعهُ وَلایَتُنا . قالَ : ثُمَّ التَفَتَ إلَینا وقالَ : لا تَغتَرّوا ولا تَفتُروا ، قُلتُ : ومَا النُّمرُقَهُ الوُسطی ؟ قالَ : ألا تَرَونَ أهلاً تَأتونَ أن تَجعَلوا لِلنَّمَطِ الأَوسَطِ فَضلَهُ . (2)

الکافی عن جابر ، عن الإمام الباقر علیه السلام ، قال :قالَ علیه السلام لی : یا جابِرُ ، أیَکتَفی مَن یَنتَحِلُ (3) التَّشَیُّعَ أن یَقولَ بِحُبِّنا أهلَ البَیتِ ؟! فَوَاللّهِ ماشیعَتُنا إلّا مَنِ اتَّقَی اللّهَ وأطاعَهُ ، وما کانوا یُعرَفونَ ، یا جابِرُ ، إلّا بِالتَّواضُعِ وَالتَّخَشُّعِ ، وَالأَمانَهِ وکَثرَهِ ذِکرِ اللّهِ ، وَالصَّومِ وَالصَّلاهِ ، وَالبِرِّ بِالوالِدَینِ ، وَالتَّعاهُدِ لِلجیرانِ مِنَ الفُقَراءِ وأهلِ المَسکَنَهِ وَالغارِمینَ وَالأَیتامِ ، وصِدقِ الحَدیثِ وتِلاوَهِ القُرآنِ ، وکَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ إلّا مِن خَیرٍ ، وکانوا اُمناءَ عَشائِرِهِم فِی الأَشیاءِ . قالَ جابِرٌ : فَقُلتُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، ما نَعرِفُ الیَومَ أحَدا بِهذِهِ الصِّفَهِ . فَقالَ : یا جابِرُ ، لاتَذهَبَنَّ بِکَ المَذاهِبُ ، حَسبُ الرَّجُلِ أن یَقولَ : اُحِبُّ عَلِیّا وأتَوَلّاهُ ثُمَّ لا یَکونَ مَعَ ذلِکَ فَعّالاً ؟ ! فَلَو قالَ : إنّی اُحِبُّ رَسولَ اللّهِ فَرَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَیرٌ مِن عَلِیٍّ علیه السلام ثُمَّ لا یَتَّبِعُ سیرَتَهُ ولا یَعمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیئا ، فَاتَّقُوا اللّهَ وَاعمَلوا لِما عِندَ اللّهِ ، لَیسَ بَینَ اللّهِ وبَینَ أحَدٍ قَرابَهٌ ، أحَبُّ العِبادِ إلَی اللّهِ عز و جل (وأکرَمُهُم عَلَیهِ) أتقاهُم وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ . یا جابِرُ ، وَاللّهِ ما یُتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی إلّا بِالطّاعَهِ ، وما مَعَنا بَراءَهٌ مِنَ النّارِ ولا عَلَی اللّهِ لِأَحَدٍ مِن حُجَّهٍ ، مَن کانَ للّهِِ مُطیعا فَهُوَ لَنا وَلِیٌّ ، ومَن کانَ للّهِِ عاصِیا فَهُوَ لَناعَدُوٌّ ، وما تُنالُ وَلایَتُنا إلّا بِالعَمَلِ وَالوَرَعِ . (4)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 289 ح 321 عن طاووس الیمانیّ ، بحار الأنوار : ج 78 ص 147 ح 7 .
2- .مشکاه الأنوار : ص 121 ح 285 ، الکافی : ج 2 ص 75 ح 6 عن عمرو بن خالد ، شرح الأخبار : ج 3 ص 502 ح 1440 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 360 ، نزهه الناظر : ص 160 ح 316 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 178 ح 36 ، وراجع : نهج البلاغه : الحکمه 109 .
3- .یَنتَحِلُ : إذا ادّعاه لنفسه ، أو إذا انتسب إلیه (الصحاح : ج 5 ص 1826 «نحل») .
4- .الکافی : ج 2 ص 74 ح 3 ، صفات الشیعه : ص 90 ح 22 ، الأمالی للطوسی : ص 735 ح 1535 ، الأمالی للصدوق : ص 725 ح 991 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 185 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 97 ح 4 .

ص: 267

امام زین العابدین علیه السلام به شماری از یارانش :ای گروه اصحاب من! شما را به آخرت سفارش می کنم و به دنیا سفارشتان نمی کنم ؛ زیرا خود بِدان سفارش شده اید و بِدان آزمندید و به دامن آن، چنگ افکنده اید . ای گروه اصحاب من! دنیا سرای گذر است و آخرت ، سرای ماندن . پس، از گذرگاه خود برای قرارگاهتان توشه بر گیرید و پرده های خود را در پیشگاه کسی که رازهایتان بر او پوشیده نیست ، مَدَرید و دل های خود را از دنیا بیرون کنید ، پیش از آن که کالبدهایتان از آن بیرون رود .

مشکاه الأنوار به نقل از عمرو بن سعید بن هلال :من و گروهی به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدیم . ایشان فرمود : «شما نمونه میانه باشید، که تندرونده ، به سوی شما بر می گردد و واپس مانده ، به شما می پیوندد . ای شیعه خاندان محمّد! عمل کنید (1) که به خدا سوگند ، میان ما و خدا هیچ خویشاوندی و ما را بر خداوند، حجّتی نیست و جز با طاعت ، به خداوند، نزدیک نتوان شد . کسی که فرمان بردار [خدا] باشد ، ولایت ما او را سود می بخشد و کسی که نافرمان باشد ، ولایت ما او را سودی نمی بخشد» . ایشان سپس رو به ما کرد و فرمود : «مغرور نشوید و [در کار و عمل] ، سستی مورزید» . من گفتم : نمونه میانه چیست؟ فرمود : «نمی بینید که وقتی وارد بر خانواده ای می شوید، به طرف وسط جایگاه می روید وآن را ترجیح می دهید» .

الکافی به نقل از جابر :امام باقر علیه السلام به من فرمود : «ای جابر! آیا کسی را که ادّعای تشیّع می کند ، همین کافی است که دَم از محبّت ما خاندان زَنَد؟! به خدا سوگند ، شیعه ما نیست ، مگر آن کسی که از خدا پروا کند و او را فرمان برد . ای جابر! اینان شناخته نمی شوند ، مگر با فروتنی و خشوع و امانتداری و بسیار به یاد خدا بودن و روزه داری و گزاردن نماز و نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان تهی دست و مستمند و بدهکاران و یتیمان، و راستگویی و تلاوت قرآن و در باره مردمْ چیزی جز خوبی نگفتن و این که در همه چیز ، امانتدارِ معاشران خود باشند» . گفتم : ای پسر پیامبر خدا! امروزه ما هیچ کس را با این صفات سراغ نداریم . فرمود : «ای جابر! زنهار که عقاید [باطل] گوناگون ، تو را به بیراهه بکشاند! آیا همین بس است که فردی بگوید : من علی را دوست دارم و او را ولیّ خود می دانم ؛ امّا با این حال ، در کار [آخرت] کوشا نباشد؟! اگر بگوید : من پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دوست دارم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که بهتر از علی علیه السلام است ؛ امّا از روش او پیروی نکند و به سنّت وی رفتار ننماید ، محبّتش به پیامبر ، او را هیچ سودی نمی رساند . پس ، از [کیفرِ ]خدا بترسید و برای [رسیدن به ]آنچه نزد خداست ، کار کنید . خدا با هیچ کس خویشاوندی ندارد . محبوب ترینِ بندگان نزد خدای عز و جل [و گرامی ترین آنان در پیشگاه او ]پرهیزگارترین و فرمان بردارترینِ آنان است . ای جابر! به خدا سوگند که جز با طاعت ، به خدای تبارک و تعالی نزدیک نتوان شد و ما بَراتِ آزادی [از دوزخ ، برای کسی ]نداریم و هیچ کس را بر خداوند ، حجّتی نیست . هر که فرمان بردار خدا باشد ، همو دوست ماست و هر که نافرمانی خدا کند ، همو دشمن ماست و ولایت و دوستی ما ، جز با عمل و پارسایی به دست نمی آید» .

.

1- .در نسخه بحار الأنوار، «بدانید» آمده است.

ص: 268

الإمام الباقر علیه السلام :أعینونا بِالوَرَعِ ، فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ عز و جل مِنکُم بِالوَرَعِ کانَ لَهُ عِندَ اللّهِ فَرَجٌ ، وإنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا» (1) فَمِنَّا النَّبِیُّ ومِنَّا الصِّدّیقُ وَالشُّهَداءُ وَالصالِحونَ . (2)

عنه علیه السلام لِفُضَیلٍ :بَلِّغ مَن لَقیتَ مِن مُوالینا عَنَّا السَّلامَ ، وقُل لَهُم : إنّی أقولُ : إنّی لا اُغنی عَنکُم مِنَ اللّهِ شَیئا إلّا بِوَرَعٍ ، فَاحفَظوا ألسِنَتَکُم وکُفّوا أیدِیَکُم ، وعَلَیکُم بِالصَّبرِ وَالصَّلاهِ ، إنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ . (3)

.

1- .النساء : 69 .
2- .الکافی : ج 2 ص 78 ح 12 عن أبی الصباح الکنانیّ ، بحار الأنوار : ج 70 ص 301 ح 11 .
3- .تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 68 ح 123 ، مستطرفات السرائر : ص 74 ح 17 ، مشکاه الأنوار : ص 94 ح 203 و ص 97 ح 217 کلاهما عن الفضیل عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، دعائم الإسلام: ج 1 ص 133 بزیاده «واجتهاد» بعد «بورعٍ» ، بحار الأنوار : ج 82 ص 232 ح 57 .

ص: 269

امام باقر علیه السلام :ما را با پارسایی [خود]، یاری رسانید ؛ زیرا هر کس از شما خدای عز و جل را با پارسایی دیدار کند ، او را نزد خداوند ، گشایش است و خدای عز و جلمی فرماید : «و آنها که از خدا و پیامبر فرمان برند ، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته است، [یعنی] با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان اند و آنان چه نیکو همدمان اند!» . پیامبر صلی الله علیه و آله از ماست و صدّیق و شهیدان و شایستگان [نیز ]از مایند .

امام باقر علیه السلام به فضیل :دوستان ما را که دیدی ، از جانب ما سلام برسان و به ایشان بگو : من می گویم : در نزد خدا از دست من برای شما کاری ساخته نیست ، جز این که پارسایی پیشه کنید . پس زبان های خود را حفظ کنید و دست هایتان را باز دارید و بر شما باد شکیبایی و نماز که خداوند ، با شکیبایان است .

.


ص: 270

الإمام الصادق علیه السلام مِن وَصیَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ :یَابنَ جُندَبٍ ، بَلِّغ معاشِرَ شیعَتِنا وقُل لَهُم : لا تَذهَبَنَّ بِکُمُ المَذاهِبُ ، فَوَاللّهِ لا تُنالُ وَلایَتُنا إلّا بِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ فِی الدُّنیا ، ومُواساهِ الإِخوانِ فِی اللّهِ ، ولَیسَ مِن شیعَتِنا مَن یَظلِمُ النّاسَ . (1)

عنه علیه السلام :عَلَیکَ بِتَقوَی اللّهِ وَالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ وصِدقِ الحَدیثِ وأداءِ الأَمانَهِ وحُسنِ الخُلُقِ وحُسنِ الجِوارِ ، وکونوا دُعاهً إلی أنفُسِکُم بِغَیرِ ألسِنَتِکُم ، وکونوا زَینا ولا تَکونوا شَینا ، وعَلَیکُم بِطولِ الرُّکوعِ وَالسُّجودِ ، فَإِنَّ أحَدَکُم إذا أطالَ الرُّکوعَ وَالسُّجودَ هَتَفَ إبلیسُ مِن خَلفِهِ وقالَ : یا وَیلَهُ ! أطاعَ وعَصَیتُ ، وسَجَدَ وأبَیتُ . (2)

عنه علیه السلام :مَعاشِرَ الشّیعَهِ ، کونوا لَنا زَینا ولا تَکونوا عَلَینا شَینا ، قولوا لِلنّاسِ حُسنا ، واِحفَظوا ألسِنَتَکُم وکُفّوها عَنِ الفُضولِ وقَبیحِ القَولِ . (3)

عنه علیه السلام :کونوا دُعاهً لِلنّاسِ بِغَیرِ ألسِنَتِکُم ، لِیَرَوا مِنکُمُ الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ وَالصَّلاهَ وَالخَیرَ ، فَإِنَّ ذلِکَ داعِیَهٌ . (4)

عنه علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ :أی مَفَضَّلُ ، قُل لِشیعَتِنا : کونوا دُعاهً إلَینا بِالکَفِّ عَن مَحارِمِ اللّهِ وَاجتِنابِ مَعاصیهِ وَاتِّباعِ رِضوانِ اللّهِ ، فَإِنَّهُم إذا کانوا کَذلِکَ کانَ النّاسُ إلَینا مُسارِعینَ . (5)

.

1- .تحف العقول : ص 303 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 281 ح 1 ، وراجع : الکافی : ج 2 ص 73 ح 1 .
2- .الکافی : ج 2 ص 77 ح 9 ، المحاسن : ج 1 ص 83 ح 50 کلاهما عن أبی اُسامه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 299 ح 9 .
3- .الأمالی للصدوق : ص 484 ح 657 ، الأمالی للطوسی : ص 440 ح 987 ، بشاره المصطفی : ص 170 کلّها عن سلیمان بن مهران ، مشکاه الأنوار : ص 162 ح 417 ، روضه الوعظین : ص 513 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 151 ح 6 .
4- .الکافی : ج 2 ص 78 ح 14 و ص 105 ح 10 ، مشکاه الأنوار : ص 96 ح 215 کلّها عن ابن أبی یعفور وص 300 ح 926 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 70 ص 303 ح 13 .
5- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 58 ، شرح الأخبار : ج 3 ص 506 ح 1453 .

ص: 271

امام صادق علیه السلام در توصیه اش به عبد اللّه بن جندب :ای پسر جندب! به گروه شیعیان ما [پیام ]برسان و به آنان بگو : مبادا راه های گوناگون ، شما را به بیراهه بکشاند ؛ زیرا به خدا سوگند که ولایت و دوستی ما ، جز با پارسایی و سختکوشی در دنیا و همیاری و همدردی با برادران دینی به دست نمی آید و کسی که به مردم ستم کند ، شیعه ما نیست .

امام صادق علیه السلام :بر تو باد پروا داشتن از خدا و پارسایی و سختکوشی [در کار و عمل ]و راستگویی و امانتداری و خوش خویی وحُسن همسایگی . مردم را [عملاً و ]با غیر زبان ، به [مذهب] خود، دعوت کنید و زیور ما باشید و مایه ننگ [و زشتیِ] ما نباشید . بر شما باد طول دادن رکوع و سجود ؛ زیرا هر گاه فردی از شما رکوع و سجود را به درازا کشاند ، شیطان از پشت سر او فریاد بر می آورد و می گوید : «ای وای! او فرمان بُرد و من نافرمانی کردم . او سجده کرد و من سرپیچی کردم» .

امام صادق علیه السلام :ای گروه شیعیان! زیور ما باشید و مایه ننگ [و زشتی]ِ ما نباشید . با مردم ، نیکو سخن بگویید . زبان هایتان را نگه دارید و آنها را از زیاده گویی و زشتگویی باز دارید .

امام صادق علیه السلام :مردم را با غیر زبانِ خود [به مذهب خویش] دعوت کنید تا پارسایی و سختکوشی [در عمل و عبادت] و نماز و خوبی را از شما ببینند ؛ زیرا اینها خود، [بهترین] مبلّغ اند .

امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر :ای مفضّل! به شیعیان ما بگو : با خویشتنداری از حرام های خدا و دوری از گناهان و در پیِ [جلبِ] خشنودی خدا بودن ، دعوتگر [مردم] به سوی ما باشید ؛ زیرا اگر چنین باشند ، مردم، خود به جانب ما می شتابند .

.


ص: 272

عنه علیه السلام :إیّاکُم أن تَعمَلوا عَمَلاً یُعَیِّرونا بِهِ ، فَإِنَّ وَلَدَ السَّوءِ یُعَیَّرُ والِدُهُ بِعَمَلِهِ ، کونوا لِمَنِ انقَطَعتُم إلَیهِ زَینا ولا تَکونوا عَلَیهِ شَینا . (1)

7 / 2حُسنُ العِشرَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أحسِن مُصاحَبَهَ مَن صاحَبَکَ تَکُن مُسلِما . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِبَنیهِ عِندَ احتِضارِهِ :یا بَنِیَّ ، عاشِرُوا النّاسَ عِشرَهً إن غِبتُم حَنّوا إلَیکُم ، وإن فُقِدتُم بَکَوا عَلَیکُم . (3)

عنه علیه السلام :اِبذِل لِأَخیکَ دَمَکَ ومالَکَ ، ولِعَدُوِّکَ عَدلَکَ وإنصافَکَ ، ولِلعامَّهِ بِشرَکَ وإحسانَکَ . (4)

عنه علیه السلام :اِبذِل لِصَدیقِکَ نُصحَکَ ، ولِمَعارِفِکَ مَعونَتَکَ ، ولِکافَّهِ النّاسِ بِشرَکَ . (5)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 219 ح 11 عن هشام الکندیّ ، بحار الأنوار : ج 75 ص 431 ح 91 .
2- .الأمالی للمفید : ص 350 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 269 ح 295 ، الأمالی للطوسی : ص 120 ح 187 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 276 ح 744 کلّها عن إسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 69 ص 368 ح 4 ؛ مسند الشهاب : ج 1 ص 372 ح 642 عن أبی هریره وفیه «مؤمنا» بدل «مسلما» .
3- .الأمالی للطوسی : ص 595 ح 1232 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام ، أعلام الدین : ص 215 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 75 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 247 ح 50 .
4- .تحف العقول : ص 212 ، الخصال : ص 147 ح 178 عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 50 ح 76 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 312 ح 586 نحوه .
5- .غرر الحکم : ج 2 ص 235 ح 2466 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 80 ح 1946 نحوه ولیس فیه ذیله .

ص: 273



7 / 2 حُسن معاشرت

امام صادق علیه السلام :مبادا کاری کنید که به سبب آن، ما را سرزنش کنند ؛ زیرا به سبب کردار فرزند بد ، پدر او سرزنش می شود . برای کسی که به او دل سپرده اید (امام خود) ، مایه آراستگی باشید و باعث ننگ [و زشتی اش] نباشید .

7 / 2حُسن معاشرتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با آن کس که هم نشین توست ، نیکو هم نشینی کن تا مسلمان باشی .

امام علی علیه السلام در سفارش به فرزندان خود ، هنگام احتضار :فرزندان من! با مردم چنان معاشرت کنید که هر گاه غایب شدید ، مشتاق دیدار شما باشند و هر گاه از دست رفتید ، بر شما بگریند .

امام علی علیه السلام :جان و مالت را به برادرت، دادگری و انصافت را به دشمنت و خوش رویی و احسانت را به عموم مردم، نثار کن .

امام علی علیه السلام :خیرخواهی [و اخلاصِ] خود را به دوستت، یاری ات را به آشنایانت و خوش رویی ات را به همه مردم ارزانی دار .

.


ص: 274

الإمام الصادق علیه السلام :صانِعِ المُنافِقَ بِلِسانِکَ ، وأخلِص وُدَّکَ لِلمُؤمِنِ ، وإن جالَسَکَ یَهودِیٌّ فَأَحسِن مُجالَسَتَهُ . (1)

دعائم الإسلام :رُوینا عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ أنَّ نَفَرا أتَوهُ مِنَ الکوفَهِ مِن شیعَتِهِ ... فَلَمّا حَضَرَهُمُ الاِنصِرافُ ووَدَّعوهُ قالَ لَهُ بَعضُهُم : أوصِنا یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، فَقالَ : اُوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ ، وَالعَمَلِ بِطاعَتِهِ ، وَاجتِنابِ مَعاصیهِ ، وأداءِ الأَمانَهِ لِمَنِ ائتَمَنَکُم ، وحُسنِ الصَّحابَهِ لِمَن صَحِبتُموهُ ، وأن تَکونوا لَنا دُعاهً صامِتینَ . فَقالوا : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، وکَیفَ نَدعوا إلَیکُم ونَحنُ صُموتٌ ؟ قالَ : تَعمَلونَ ما أمَرناکُم بِهِ مِنَ العَمَلِ بِطاعَهِ اللّهِ ، وتَتَناهَونَ عَمّا نَهَیناکُم عَنهُ مِنِ ارتِکابِ مَحارِمِ اللّهِ ، وتُعامِلونَ النّاسَ بِالصِّدقِ وَالعَدلِ ، وتُؤَدّونَ الأَمانَهَ ، وتَأمُرونَ بِالمَعروفِ ، وتَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ، ولا یَطَّلِعُ النّاسُ مِنکُم إلّا عَلی خَیرٍ ، فَإِذا رَأَوا ما أنتُم عَلَیهِ قالوا : هؤُلاءِ الفُلانِیَهُ ، رَحِمَ اللّهُ فُلانا ، ما کانَ أحسَنَ ما یُؤَدِّبُ أصحابَهُ ، وعَلِموا فَضلَ ما کانَ عِندَنا ، فَسارَعوا إلَیهِ . أشهَدُ عَلی أبی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ ورَحمَتُهُ وبَرَکاتُهُ ، لَقَد سَمِعتُهُ یَقولُ : کانَ أولِیاؤُنا وشیعَتُنا فیما مَضی خَیرُ مَن کانوا فیهِ ، إن کانَ إمامُ مَسجِدٍ فِی الحَیِّ کانَ مِنهُم ، وإن کانَ مُؤَذِّنٌ فِی القَبیلَهِ کانَ مِنهُم ، وإن کان صاحِبُ وَدیعَهٍ کانَ مِنهُم ، وإن کانَ صاحِبُ أمانَهٍ کانَ مِنهُم ، وإن کانَ عالِمٌ مِنَ النّاسِ یَقصُدونَهُ لِدینِهِم ومَصالِحِ اُمورِهِم کانَ مِنهُم ، فَکونوا أنتُم کَذلِکَ ، حَبِّبونا إلَی النّاسِ ، ولا تُبَغِّضونا إلَیهِم . (2)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 404 ح 5872 ، الأمالی للمفید : ص 185 ح 10 ، الزهد للحسین بن سعید : ص 83 ح 10 کلاهما عن سعد بن طریف عن الإمام الباقر علیه السلام ، الأمالی للصدوق : ص 727 ح 996 ، تحف العقول : ص 292 عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 74 ص 152 ح 11 .
2- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 56 ، صفات الشیعه : ص 103 ح 39 ، مشکاه الأنوار : ص 255 ح 753 کلاهما عن عبد اللّه بن زیاد نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 162 ح 25 ، وراجع : الکافی : ج 2 ص 636 ح 5 ومصنّفات الشیخ المفید (الحکایات) : ص 93 ح 2 وأعلام الدین : ص 143 .

ص: 275

امام صادق علیه السلام :با منافق ، به زبانت سازگاری کن و دوستی ات را برای مؤمن ، خالص گردان و اگر یهودی ای با تو هم نشین شد ، با او نیکو هم نشینی کن .

دعائم الإسلام :در باره امام جعفر صادق که درودهای خدا بر او باد برای ما روایت شده که تعدادی از شیعیان کوفه ... خدمت ایشان رسیدند . وقتی زمان خداحافظی فرا رسید ، کسانی از میان آنان گفتند : ای پسر پیامبر خدا! به ما سفارشی کن . فرمود : «شما را سفارش می کنم به پروا داشتن از خدا و به کار بستن فرمان او و دوری از نافرمانی اش و باز گرداندن امانت به کسی که به شما امانتی سپرده است و حُسن معاشرت با کسی که با او هم نشینی می کنید و این که برای ما دعوتگرانی خاموش باشید» . گفتند : ای پسر پیامبر خدا! چگونه با خاموشی به سوی شما دعوت کنیم؟ فرمود : «این که به طاعت خدا که شما را بِدان فرمان داده ایم عمل کنید و از ارتکاب حرام های خدا که شما را از آن باز داشته ایم باز ایستید و با مردم به راستی و دادگری رفتار کنید و امانت را ادا کنید و به خوبی ها فرا خوانید و از زشتی ها باز دارید و مردم ، جز خوبی چیزی از شما نبینند ؛ زیرا هر گاه این صفات را در شما بیابند ، می گویند : اینان فلانی ها هستند . خدا رحمت کند فلان را! چه نیکو، یاران خود را تربیت کرده است ! و به ارزش آنچه ما داریم ، پی می برند و در نتیجه به سوی ما می شتابند . گواهی می دهم که شنیدم پدرم محمّد بن علی که رضوان و رحمت و برکات خداوند بر او باد می فرمود : در گذشته دوستان و شیعیان ما، بهترین افراد جامعه خود بودند . اگر در میان تیره ای، پیش نمازِ مسجدی بود ، از آنها بود . اگر در قبیله ای مؤذّنی بود، از آنان بود . اگر کسی بود که به او ودیعه ای می سپرد ، از آنان بود . اگر امانتداری بود ، از آنان بود . اگر عالِمی بود که مردم ، در مسائل دینی و مصلحت امورِ خود به او مراجعه می کردند ، از آنان بود . پس شما نیز چنین باشید . ما را محبوب مردم گردانید و ما را نزد آنان منفور نگردانید » .

.


ص: 276

الإمام العسکریّ علیه السلام لِشیعَتِهِ :اُوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ ، وَالوَرَعِ فی دینِکُم ، وَالاِجتِهادِ للّهِِ ، وصِدقِ الحَدیثِ ، وأداءِ الأَمانَهِ إلی مَنِ ائتَمَنَکُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ ، وطولِ السُّجودِ ، وحُسنِ الجِوارِ ، فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله . صَلّوا فی عَشائِرِهِم ، وَاشهَدوا جَنائِزَهُم ، وعودوا مَرضاهُم ، وأدّوا حُقوقَهُم ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنکُم إذا وَرَعَ فی دینِهِ وصَدَقَ فی حَدیثِهِ وأدَّی الأَمانَهَ وحَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ : هذا شیعِیٌّ ، فَیَسُرُّنی ذلِکَ. اِتَّقُوا اللّهَ وکونوا زَینا ولا تَکونوا شَینا ، جُرّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّهٍ وَادفَعوا عَنّا کُلَّ قَبیحٍ ، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِن حَسَنٍ فَنَحنُ أهلُهُ ، وما قیلَ فینا مِن سوءٍ فَما نَحنُ کَذلِکَ . لَنا حَقٌّ فی کِتابِ اللّهِ وقَرابَهٌ مِن رَسولِ اللّهِ وتَطهیرٌ مِنَ اللّهِ ، لا یَدَّعیهِ أحَدٌ غَیرُنا إلّا کَذّابٌ . أکثِروا ذِکرَ اللّهِ وذِکرَ المَوتِ وتِلاوَهَ القُرآنِ وَالصَّلاهَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَإِنَّ الصَّلاهَ عَلی رَسولِ اللّهِ عَشرُ حَسَناتٍ . اِحفَظوا ما وَصَّیتُکُم بِهِ ، وأستَودِعُکُمُ اللّهَ ، وأقرَأُ عَلَیکُمُ السَّلامَ . (1)

7 / 3مَسؤولِیَّهُ العُلَماءالإمام علیّ علیه السلام :أمَا وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّهَ وبَرَأَ النَّسَمَهَ ، لَولا حُضورُ الحاضِرِ وقِیامُ الحُجَّهِ بِوُجودِ النّاصِرِ وما أخَذَ اللّهُ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمٍ ولا سَغَبِ مَظلومٍ لَأَلقَیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها ، ولَسَقَیتُ آخِرَها بِکَأسِ أوَّلِها ، ولَأَلفَیتُم دُنیاکُم هذِهِ أزهَدَ عِندی مِن عَفطَهِ عَنزٍ . (2)

.

1- .تحف العقول : ص 487 ، مشکاه الأنوار : ص 132 ح 301 عن أبی اُسامه عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 372 ح 12 ، وراجع : الکافی : ج 2 ص 219 ح 11 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 3 ، معانی الأخبار : ص 362 ح 1 ، علل الشرائع : ص 151 ح 12 ، الإحتجاج : ج 1 ص 458 ح 105 والثلاثه الأخیره عن ابن عبّاس ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 205 ، بحار الأنوار : ج 29 ص 499 ح 1 .

ص: 277



7 / 3 مسئولیت عالمان

امام عسکری علیه السلام به شیعیان خود :شما را سفارش می کنم به پروا داشتن از خدا و پارسایی در دینتان و کوشش برای خدا و راستگویی و ادای امانت به کسی که امانتی به شما سپرده است ، نیکوکار باشد یا تبهکار، و سجده طولانی و نیکو همسایه داری ؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله برای این امور آمده است . در میان عشیره هایشان نماز بخوانید ، در تشییع جنازه هایشان شرکت ورزید ، از بیمارانشان عیادت کنید و حقوق آنان را بگزارید ؛ زیرا هر گاه فردی از شما در دینَش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مردم خوش خویی کند ، گفته می شود : «این، شیعه است» و این ، مرا شاد می سازد . از خدا پروا کنید و مایه آراستگی ما باشید ، نه مایه ننگ [و زشتی] . هر گونه دوستی را برای ما جلب کنید و هر گونه زشتی را از ما دور سازید ؛ زیرا هر خوبی که در حقّ ما گفته شود ، ما اهل آن هستیم و هر بدی که در باره ما گفته آید ، نه چنانیم . ما را در کتاب خدا حقّی است و با پیامبر خدا خویشاوندیم وخداوند ، ما را پاک شمرده است و جز ما ، هر کس چنین ادّعایی کند ، دروغگوست . خدا و مرگ را فراوان یاد کنید و بسیار قرآن بخوانید و فراوان بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستید ؛ زیرا صلوات بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ده ثواب دارد . آنچه را به شما سفارش کردم ، پاس دارید . شما را به خدا می سپارم و بدرودتان می گویم .

7 / 3مسئولیت عالمانامام علی علیه السلام :هان! سوگند به آن کسی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید ، اگر حضور مردم نبود و این که با وجود یار و یاور ، حجّت، تمام است و اگر خدا از عالِمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگیِ ستمگر و گرسنگیِ ستم دیده آرام نگیرند ، بی گمان ، افسار آن [اشتر خلافت] را بر گردنش می انداختم [و رهایش می ساختم] و در پایان ، آن را با همان جامی آب می دادم که در آغاز، آب دادم و هر آینه می دیدید که این دنیای شما در نظر من از باد معده (/ آب بینیِ) بزی هم پست تر است .

.


ص: 278

عنه علیه السلام فی بَیانِ صِفاتِ المُتَّقینَ وصِفاتِ الفُسّاقِ ، وَالتَّنبیهِ إلی مَکانِ العِترَهِ الطَّیِّبَهِ وَالظَّنِّ الخاطِیَ لِبَعضِ النّاسِ :عِبادَ اللّهِ ! إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ عَلی نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ وتَجَلبَبَ الخَوفَ ، فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ ، وأعَدَّ القِری لِیَومِهِ النّازِلِ بِهِ ... فَهُوَ مِن مَعادِنِ دینِهِ وأوتادِ أرضِهِ . قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ ، فَکانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفیُ الهَوی عَن نَفسِهِ ، یَصِفُ الحَقَّ ویَعمَلُ بِهِ ، لا یَدَعُ لِلخَیرِ غایَهً إلّا أمَّها ، ولا مَظِنَّهً إلّا قَصَدَها ، قَد أمکَنَ الکِتابَ مِن زِمامِهِ ، فَهُوَ قائِدُهُ وإمامُهُ ، یَحُلُّ حَیثُ حَلَّ ثِقلُهُ ، ویَنزِلُ حَیثُ کانَ مَنزِلُهُ . وآخَرُ قَد تَسَمّی عالِما ولَیسَ بِهِ ، فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ ، وأضالیلَ مِن ضُلّالٍ ، ونَصَبَ لِلنّاسِ أشراکا مِن حَبائِلِ غُرورٍ ، وقَولِ زورٍ ، قَد حَمَلَ الکِتابَ عَلی آرائِهِ ، وعَطَفَ الحَقَّ عَلی أهوائِهِ ، یُؤمِنُ النّاسَ مِنَ العَظائِمِ ، ویُهَوِّنُ کَبیرَ الجَرائِمِ ، یَقولُ : أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ وفیها وَقَعَ ، ویَقولُ : أعتَزِلُ البِدَعَ وبَینَهَا اضطَجَعَ ، فَالصّورَهُ صورَهُ إنسانٍ ، وَالقَلبُ قَلبُ حَیَوانٍ ، لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فَیَتَّبِعَهُ ، ولا بابَ العَمی فَیَصُدَّ عَنهُ ، وذلِکَ مَیِّتُ الأَحیاءِ . فَأَینَ تَذهَبونَ ؟! وأنّی تُؤفَکونَ ؟! وَالأَعلامُ قائِمَهٌ ، وَالآیاتُ واضِحَهٌ ، وَالمَنارُ مَنصوبَهٌ ، فَأَینَ یُتاهُ بِکُم ؟! وکَیفَ تَعمَهونَ وبَینَکُم عِترَهُ نَبِیِّکُم وهُم أزِمَّهُ الحَقِّ ، وأعلامُ الدّینِ ، وألسِنَهُ الصِّدقِ ؟! فَأَنزِلوهُم بِأَحسَنِ مَنازِلِ القُرآنِ ، ورِدوهُم وُرودَ الهِیمِ العِطاشِ . أیُّهَا النّاسُ ! خُذوها عَن خاتَمِ النَّبِیّینَ صلی الله علیه و آله : إنَّهُ یَموتُ مَن ماتَ مِنّا ولَیسَ بَمَیِّتٍ ، ویَبلی مَن بَلِیَ مِنّا ولَیسَ بِبالٍ ، فَلا تَقولوا بِما لا تَعرِفونَ ، فَإِنَّ أکثَرَ الحَقِّ فیما تُنکِرونَ ، وَاعذِروا مَن لا حُجَّهَ لَکُم عَلَیهِ وهُوَ أنَا . ألَم أعمَل فیکُم بِالثَّقَلِ الأَکبَرِ وأترُک فیکُمُ الثَّقَلَ الأَصغَرَ ؟! قَد رَکَزتُ فیکُم رایَهَ الإِیمانِ ، ووَقَفتُکُم عَلی حُدودِ الحَلالِ وَالحَرامِ ، وألبَستُکُمُ العافِیَهَ مِن عَدلی ، وفَرَشتُکُمُ المَعروفَ مِن قَولی وفِعلی ، وأرَیتُکُم کَرائِمَ الأَخلاقِ مِن نَفسی ، فَلا تَستَعمِلُوا الرَّأیَ فیما لا یُدرِکُ قَعرَهُ البَصَرُ ، ولا تَتَغَلغَلُ إلَیهِ الفِکَرُ . (1)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 87 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 56 ح 36 .

ص: 279

امام علی علیه السلام در شرح ویژگی های پرهیزگاران، صفات نابه کاران، توجّه دادن به منزلت اهل بیت پاک و گمان نادرست برخی مردم :بندگان خدا! همانا یکی از محبوب ترین بندگان خدا نزد او، بنده ای است که خداوند ، او را در برابر نفْسش یاری رسانده است و از این رو ، اندوه را جامه زیرین خود و ترس [از خدا و معاد] را بالاپوش خویش ساخته است . چراغ هدایت در دلش فروزان است وبرای روز مرگ خود ، توشه ای فراهم ساخته است ... . او یکی از کان های دین خدا و کوه های زمین اوست . خود را وادار به عدالت کرده و آغاز عدالتِ او، دور ساختن هوای نفْس خویش است . حق می گوید و بِدان عمل می کند . هیچ کار نیکی نمی یابد ، مگر این که قصدِ آن می کند و در هر چیزی سودی بیابد ، آهنگِ آن می نماید . عنان خویش را به کتاب خدا سپرده و آن ، جلودار و پیشوای اوست . هر کجا بار اندازد ، او نیز بار می اندازد و هر جا منزل کند ، او نیز منزل می کند . دیگری، بنده ای است که خود را دانشمند می نامد ، در حالی که چنین نیست ؛ بلکه مُشتی نادانی و گم راهی از عدّه ای نادان و گم راه به چنگ آورده و دام هایی از فریب و سخن دروغین ، بر سر راه مردم گسترانیده است . کتابِ خدا را بر حسب اندیشه های خود، توجیه می کند و حق (حقیقت) را به هوس های خویش متمایل می گرداند ، مردم را از خطرها[ی قیامت] ، آسوده خاطر می گرداند و گناهان بزرگ را کوچک جلوه می دهد . می گوید : «به هنگام رو به رو شدن با شبهات درنگ می کنم» ، حال آن که در دام آنها گرفتار آمده است و می گوید : «از بدعت ها کناره می گیرم» ، در حالی که میان آنها غنوده است . چهره[اش ]چهره انسان است ؛ امّا دلش ، دل حیوان است . نه راه راست را می شناسد تا آن را بپوید و نه بیراهه را تا از آن ، باز دارد . این است آن مرده در میان زندگان . پس به کجا می روید؟! و به کدام سو از حق منحرف می شوید؟! علامت ها برپایند و نشانه ها آشکار و مناره ها برافراشته اند . پس این سرگردانی تا چند؟! چرا سرگشته اید ، با آن که خاندان پیامبرتان که زمامداران حق [و حقیقت] اند و نشانه های دین و زبان های راستی اند ، در میان شمایند؟! پس آنان را همچون قرآن، حرمت نهید و فرمان برید و بر [چشمه فیض] ایشان در آیید ، چونان اشتران تشنه ای که بر گِرد آب، هجوم می برند . ای مردم! این سخن را از خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله فرا گیرید که فرمود : «آن که از ما می میرد ، به ظاهر مرده است و [در حقیقت] نمرده است، و آن که از ما پوسیده شود، به ظاهر پوسیده است و [در حقیقت] نپوسیده است . پس چیزی را که نمی دانید ، نگویید ؛ زیرا بیشترِ حق (حقیقت) در چیزی است که انکار می کنید. و معذور دارید کسی که شما را بر او حجّتی نیست و آن کس، منم . آیا من در میان شما ثقل اکبر (قرآن) را به کار نبستم؟! و [همانند پیامبر صلی الله علیه و آله ] ثقل اصغر (عترت) را در میان شما باقی گذاشتم من پرچم ایمان را در میان شما بر زمین فرو کردم و شما را با مرزهای حلال و حرام آشنا ساختم و از عدالت خویش ، جامه عافیت بر قامت شما پوشاندم و بساط معروف را با گفتار و کردارم در میان شما گسترانیدم و خویهای والا را با رفتار و منش خویش به شما نمایاندم . پس در آنچه که بصیرت به ژرفایش نمی رسد و اندیشه را بدان راه نیست ، رأی واندیشه خود را به کار نزنید» .

.


ص: 280

الإمام الحسین علیه السلام فِی الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ :اِعتَبِروا أیُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللّهُ بِهِ أولِیاءَهُ مِن سوءِ ثَنائِهِ عَلَی الأَحبارِ إذ یَقولُ : «لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الْاءِثْمَ» (1) وقالَ : «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَاءِیلَ إلی قوله : لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ» (2) . وإنَّما عابَ اللّهُ ذلِکَ عَلَیهِم لِأَنَّهُم کانوا یَرَونَ مِنَ الظَّلَمَهِ الَّذینَ بَینَ أظهُرِهِمُ المُنکَرَ وَالفَسادَ فَلا یَنهَونَهُم عَن ذلِکَ ؛ رَغبَهً فیما کانوا یَنالونَ مِنهُم ، ورَهبَهً مِمّا یَحذَرونَ ، وَاللّهُ یَقولُ : «فَلَا تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ» (3) . وقالَ : «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» (4) ، فَبَدَأَ اللّهُ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ فَریضَهً مِنهُ ؛ لِعلمِهِ بِأَنَّها إذا اُدِّیَت واُقیمَتِ استَقامَتِ الفَرائِضُ کُلُّها هَیِّنُها وصَعبُها ، وذلِکَ أنَّ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَی الإِسلامِ ، مَعَ رَدِّ المَظالِمِ ومُخالَفَهِ الظّالِمِ وقِسمَهِ الفَیءِ وَالغَنائِمِ وأخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ووَضعِها فی حَقِّها . ثُمَّ أنتُم أیَّتُهَا العِصابَهُ عِصابَهٌ بِالعِلمِ مَشهورَهٌ ، وبِالخَیرِ مَذکورَهٌ ، وبِالنَّصیحَهِ مَعروفَهٌ ، وبِاللّهِ فی أنفُسِ النّاسِ مُهابَهٌ ، یَهابُکُمُ الشَّریفُ ، ویُکرِمُکُمُ الضَّعیفُ ، ویُؤثِرُکُم مَن لا فَضلَ لَکُم عَلَیهِ ولا یَدَ لَکُم عِندَهُ ، تَشفَعونَ فِی الحَوائِجِ إذَا امتَنَعَت مِن طُلّابِها ، وتَمشونَ فِی الطَّریقِ بِهَیبَهِ ( / بِهَیئَهِ) المُلوکِ وکَرامَهِ الأَکابِرِ ، ألَیسَ کُلُّ ذلِکَ إنَّما نِلتُموهُ بِما یُرجی عِندَکُم مِنَ القِیامِ بِحَقِّ اللّهِ وإن کُنتُم عَن أکثَرِ حَقِّه تُقَصِّرونَ ؟! فَاستَخفَفتُم بِحَقِّ الأَئِمَّهِ ، فَأَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم ، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم ، فَلا مالاً بَذَلُتموهُ ، ولا نَفسا خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها ، ولا عَشیرَهً عادَیتُموها فی ذاتِ اللّهِ ، أنتُم تَتَمَنَّونَ عَلَی اللّهِ جَنَّتَهُ ومُجاوَرَهَ رُسُلِهِ وأمانا مِن عَذابِهِ . لَقَد خَشیتُ عَلَیکُم أیُّهَا المُتَمَنّونَ عَلَی اللّهِ أن تَحُلَّ بِکُم نَقِمَهٌ مِن نَقِماتِهِ ؛ لِأَنَّکُم بَلَغتُم مِن کَرامَهِ اللّهِ مَنزِلَهً فُضِّلتُم بِها ، ومَن یُعرَفُ بِاللّهِ لا تُکرِمونَ وأنتُم بِاللّهِ فی عِبادِهِ تُکرَمونَ ، وقَد تَرَونَ عُهودَ اللّهِ مَنقوضَهً فَلا تَفزَعونَ ، وأنتُم لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفزَعونَ، وذِمَّهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَحقورَهٌ ( / مَخفورَهٌ)، وَالعُمیُ وَالبُکمُ وَالزَّمنی (5) فِی المَدائِنِ مُهمَلَهٌ، لا تَرحَمونَ ، ولا فی مَنزِلَتِکُم تَعمَلونَ ، ولا مَن عَمِلَ فیها تُعینونَ ، وبِالاِدِّهانِ وَالمُصانَعَهِ عِندَ الظَّلَمَهِ تَأمَنونَ ، کُلُّ ذلِکَ مِمّا أمَرَکُمُ اللّهُ بِهِ مِنَ النَّهیِ وَالتَّناهی وأنتُم عَنهُ غافِلونَ . وأنتُم أعظَمُ النّاسِ مُصیبَهً لِما غُلِبتُم عَلَیهِ مِن مَنازِلِ العُلَماءِ لَو کُنتُم تَشعُرونَ ( / تَعنونَ) . ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِیَ الاُمورِ وَالأَحکامِ عَلی أیدِی العُلَماءِ بِاللّهِ الاُمَناءِ عَلی حَلالِهِ وحَرامِهِ ، فَأَنتُمُ المَسلوبونَ تِلکَ المَنزِلَهَ ، وما سُلِبتُم ذلِکَ إلّا بِتَفَرُّقِکُم عَنِ الحَقِّ وَاختِلافِکُم فِی السُّنَّهِ بَعدَ البَیِّنَهِ الواضِحَهِ . ولَو صَبَرتُم عَلَی الأَذی وتَحَمَّلتُمُ المَؤونَهَ فی ذاتِ اللّهِ کانَت اُمورُ اللّهِ عَلَیکُم تَرِدُ وعَنکُم تَصدُرُ وإلَیکُم تَرجِعُ ، ولکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَهَ مِن مَنزِلَتِکُم ، وأسلَمتُم (6) اُمورَ اللّهِ فی أیدیهِم ، یَعمَلونَ بِالشُّبُهاتِ ویَسیرونَ فِی الشَّهَواتِ ، سَلَّطَهُم عَلی ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ المَوتِ وإعجابُکُم بِالحَیاهِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُم ، فَأَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ فی أیدیهِم ، فَمِن بَینِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ وبَینَ مُستَضعَفٍ عَلی مَعیشَتِهِ مَغلوبٍ ، یَتَقَلَّبونَ فِی المُلکِ بِآرائِهِم ( / بآراءِکُم) ویَستَشعِرونَ الخِزیَ بِأَهوائِهِمُ ، اقتِداءً بِالأَشرارِ وجُرأَهً عَلَی الجَبّارِ . فی کُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلی مِنبَرِهِ خَطیبٌ یَصقَعُ ، فَالأَرضُ لَهُم شاغِرَهٌ ، وأیدیهِم فیها مَبسوطَهٌ ، وَالنّاسُ لَهُم خَوَلٌ (7) ، لا یَدفَعونَ یَدَ لامِسٍ ، فَمِن بَینِ جَبّارٍ عَنیدٍ وذی سَطوَهٍ عَلَی الضَّعَفَهِ شَدیدٍ ، مُطاعٍ لا یَعرِفُ المُبدِئَ المُعیدَ . فَیا عَجَبا ! وما لیَ [لا] أعجَبُ وَالأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ ، ومُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ ، وعامِلٍ عَلَی المُؤمِنینَ بِهِم غَیرِ رَحیمٍ ، فَاللّهُ الحاکِمُ فیما فیهِ تَنازَعنا ، وَالقاضی بِحُکمِهِ فیما شَجَرَ بَینَنا . اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم یَکُن ما کانَ مِنّا تَنافُسا فی سُلطانٍ ولَا الِتماسا مِن فُضولِ الحُطامِ ، ولکِن لِنُرِیَ المَعالِمَ مِن دینِکَ ، ونُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ ، ویَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ ، ویُعمَلَ بِفَرائِضِکَ وسُنَنِکَ وأحکامِکَ ، فَإِن لَم تَنصُرونا وتُنصِفونا قَوِیَ الظَّلَمَهُ عَلَیکُم وعَمِلوا فی إطفاءِ نورِ نَبِیِّکُم . وحَسبُنَا اللّهُ ، وعَلَیهِ تَوَکَّلنا وإلَیهِ أنَبنا وإلَیهِ المَصیرُ . (8)

.

1- .المائده : 63 .
2- .المائده : 78 و 79 .
3- .المائده : 44 .
4- .التوبه : 71 .
5- .الزَّمنی: جمع زَمِن : جنس للبلایا التی یصابون بها ویدخلون فیها وهم لها کارهون (لسان العرب : ج 13 ص 199 «زمن»).
6- .فی الطبعه المعتمده «واستسلمتم» ، والصواب ما أثبتناه کما فی طبعه النجف سنه 1380 ه : ص 169 .
7- .الخَوَل : الخدم والحشم (المصباح المنیر : ص 184 «خال») .
8- .تحف العقول : ص 237 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 79 ح 37 ؛ المعیار والموازنه : ص 274 نحوه .

ص: 281

امام حسین علیه السلام در باره امر به معروف و نهی از منکر :ای مردم! از بدگویی خداوند نسبت به ملّایان یهود پند گیرید که خداوند، بدین وسیله دوستان خویش را اندرز داده است ، آن جا که می فرماید : «چرا عالمان ربّانی و دانشمندان ، آنان را از گفتار گناه آلودشان نهی نمی کنند؟» و فرمود : «کافران بنی اسرائیل لعنت شدند» تا آن جا که فرماید : «چه بد بود آنچه انجام می دادند!» . خداوند، آنان را از این رو نکوهش کرده است که ایشان از ستمگرانی که در میانشان بودند ، زشتکاری و تباهی می دیدند ؛ امّا به طمع بهره ای که از آن ستمگران می بردند و به سبب هراس از آنچه از آن می ترسیدند ، آنان را از کردارهایشان باز نمی داشتند ، در حالی که خداوند می فرماید : «از مردم نترسید و از من بترسید» . و فرمود : «مردان و زنان مؤمن ، دوستان یکدیگرند ، به نیکی فرمان می دهند و از زشتکاری باز می دارند» . خداوند از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان فریضه ای از جانب خود، آغاز کرده است ؛ چون می دانسته که هر گاه این فریضه ادا گردد و بر پای داشته شود ، تمام فرایض دیگر از آسان و دشوارْ بر پای داشته خواهند شد ؛ چرا که امر به معروف و نهی از منکر ، دعوتِ به اسلام ، همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمکار و تقسیم بیت المال و غنایم و گرفتنِ به جایِ صدقات (زکات) و هزینه کردنِ به جای آنهاست . باری ، شما ای جماعت گروهی هستید که به دانش شهره اید و به نیکی ناموَر و به خیرخواهی معروف و به لطف خداوند ، در دل های مردمان، شکوه و هیبت دارید . بزرگان [و قدرتمندان] از شما پروا می کنند و ناتوانان گرامی تان می دارند و آن کسی هم که شما را بر او مزیتی نیست و وامدار احسانتان نیست ، شما را بر خویشتن ترجیح می دهد . نیازمندان ، هر گاه از رسیدن به نیاز خود در مانند ، شما را واسطه قرار می دهند و در کوچه و خیابان با شوکت شهریاران و کرامت بزرگان، گام بر می دارید . آیا این همه، از آن رو نیست که شما به منزلتی رسیده اید که از شما انتظار می رود به بر پا داشتن حقّ خدا قیام کنید ، هرچند در بر پای داشتن بیشتر حقّ او کوتاهی می ورزید؟! شما حقّ امامان را خوار شمردید و حقّ ناتوانان را تباه ساختید ؛ ولی آنچه را حقّ خود می پنداشتید ، طلب کردید . نه مالی را بخشیدید و نه جانی را در راه جان آفرین به خطر افکندید و نه به خاطر خدا با عشیره ای دشمنی ورزیدید و با این حال از خداوند، تمنّای بهشت او و هم جواری با رسولانش و ایمنی از عذابش را دارید ! ای کسانی که از خداوند، این گونه آرزوها دارید! بیم آن دارم که کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید ؛ چرا که شما از کرامت الهی به چنان پایگاهی رسیدید که به واسطه آن بر دیگران برتری یافتید . شما کسانی را که به خداشناسی معروف اند ، گرامی نمی دارید ، حال آن که شما به خاطر خدا در میان بندگان او گرامی داشته می شوید . شما پیمان های خدا را شکسته شده می بینید ؛ امّا به هراس نمی افتید ، در حالی که برای شکسته شدن برخی از پیمان های پدرانتان به وحشت می افتید و نگران می شوید . عهد و زنهار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را تحقیر شده و نابینایان و لالان و زمینگیران را در شهرها[ی جهان اسلام] وا نهاده می بینید ؛ امّا نه دل می سوزانید و نه در مقام و منزلتی که دارید ، کاری می کنید و نه بدان کس که در این باره کاری می کند ، یاری می رسانید و با تملّق و چاپلوسی پیش ستمگران ، خود را ایمن [و آسوده خاطر ]می سازید . همه اینها از آن مواردی است که خداوند به شما فرمان داده است تا هم خود از آن کناره گیرید و هم یکدیگر را از آن باز دارید ؛ امّا شما از آن [مأموریت ]غفلت می ورزید . اگر شعور داشتید ، [در می یافتید که ]مصیبت شما از همه مردم، بزرگ تر است ؛ چرا که مقام و منزلت عالمان ، از شما ستانده شده است، و این از آن روست که مجاری امور و احکام ، به دست کسانی است که خدا را می شناسند و بر حلال و حرام او امین اند ؛ امّا این منزلت از شما گرفته شده است و این از شما سلب نگشت ، مگر به سبب پراکنده شدن شما از پیرامون حق و اختلافتان در سنّت [پیامبر صلی الله علیه و آله ] که آشکار و روشن بود . اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا رنج تحمّل می کردید ، در کارهای خداوند ، مرجع همگان می شدید ؛ لیکن شما خود ، ستمگران را بر منزلت خویش مسلّط ساختید و زمام امور خدا را به دست آنان سپردید؛ آنان که به شبهات عمل می کنند و در راه خواهش های نفسانی گام بر می دارند . گریز شما از مرگ و علاقه تان به این زندگی که به هر حال از شما جدا خواهد شد ، آنان را بر این مقام، تسلّط بخشیده است . شما ناتوانان را به چنگال آنان سپردید که برخی بنده و مقهور و برخی دیگر در تأمین معاش خود ، درمانده و مغلوب گشته اند . در کار کشورداری، خودسرانه عمل می کنند و جامه رسوایی هوسرانی هایشان را [بی محابا ]به تن کرده اند ؛ چرا که تبهکاران را الگوی خویش ساخته اند و بر خداوند جبّار، گستاخ شده اند . در هر یک از شهرهایشان خطیبی زبان آور بر منبر دارند. پس میدان برایشان خالی گشته و دست هایشان در آن، باز است و مردم ، چاکران و غلامان آنها گشته اند و دست تعرّضی را از خود دور نتوانند کرد . برخی زورگوی و سرسخت اند و بر ناتوانان می تازند و سخت می گیرند و برخی فرمان روایانی هستند که آفریننده باز گرداننده را نمی شناسند . شگفتا! و چرا در شگفت نباشم ، در حالی که زمین در اختیار دغلکاری غاصب و سرکش و باجگیری ستم پیشه و حاکمی است که به مؤمنان رحم نمی کند؟! در کشمکشی که ما داریم و در مشاجره ای که میان ماست ، خداوند ، تنها حَکم و داور است . بار خدایا! تو خود می دانی که آنچه از ما سر زده ، نه از روی رقابت در قدرت بود و نه برای به دست آوردن حطام دنیایی ؛ بلکه به خاطر آن بود که نشانه های دین تو را نمایان سازیم و صلاح [و آبادانی] را در سرزمینت آشکار گردانیم و بندگان ستم دیده ات آسایش و امنیت یابند و فرایض و سنّت ها و احکامت به کار بسته شود . پس اگر شما (مردم) ، ما را یاری نرسانید و به ما حق ندهید ، ستمگران بر شما زور می شوند و در راه خاموش ساختن نور پیامبرتان می کوشند . خداوند ، ما را بس است . به او توکّل می کنیم و به او روی می آوریم و بازگشت ، به سوی اوست .

.


ص: 282

. .


ص: 283

. .


ص: 284

. .


ص: 285

. .


ص: 286

الإمام زین العابدین علیه السلام فی کِتابِهِ إلی مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الزُّهرِیِّ یَعِظُهُ :کَفانَا اللّهُ وإیّاکَ مِنَ الفِتَنِ ورَحِمَکَ مِنَ النّارِ ، فَقَد أصبَحتَ بِحالٍ یَنبَغی لِمَن عَرَفَکَ بِها أن یَرحَمَکَ ، فَقَد أثقَلَتکَ نِعَمُ اللّهِ بِما أصَحَّ من بَدَنِکَ وأطالَ مِن عُمُرِکَ ، وقامَت عَلَیکَ حُجَجُ اللّهِ بِما حَمَّلَکَ مِن کِتابِهِ ، وفَقَّهَکَ فیهِ مِن دینِهِ ، وعَرَّفَکَ مِن سُنَّهِ نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، فَرَضِیَ لَکَ فی کُلِّ نِعمَهٍ أنعَمَ بِها عَلَیکَ ، وفی کُلِّ حُجَّهٍ اِحتَجَّ بِها عَلَیکَ الفَرضَ بِما قَضی ، فَما قَضی إلَا ابتَلی شُکرَکَ فی ذلِکَ وأبدی فیهِ فَضلَهُ عَلَیکَ ، فَقالَ : «لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» . (1) فَانظُر أیَّ رَجُلٍ تَکونُ غَدا إذا وَقَفتَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ فَسَأَلَکَ عَن نِعَمِهِ عَلَیکَ کَیفَ رَعَیتَها ؟ وعَن حُجَجِهِ عَلَیکَ کَیفَ قَضَیتَها ؟ ولا تَحسَبَنَّ اللّهَ قابِلاً مِنکَ بِالتَّعذیرِ ولا راضِیا مِنکَ بِالتَّقصیرِ ، هَیهاتَ هَیهاتَ ! لَیسَ کَذلِکَ ، أخَذَ عَلَی العُلَماءِ فی کِتابِهِ إذ قالَ : «لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ» . (2) وَاعلَم أنَّ أدنی ما کَتَمتَ وأخَفَّ مَا احتَمَلتَ أن آنَستَ وَحشَهَ الظّالِمِ وسَهَّلتَ لَهُ طَریقَ الغَیِّ بِدُنُوِّکَ مِنهُ حینَ دَنَوتَ وإجابَتِکَ لَهُ حینَ دُعیتَ ، فَما أخوَفَنی أن تَکونَ تَبوءُ بِإِثمِکَ غَدا مَع الخَوَنَهِ ، وأن تُسأَلَ عَمّا أخَذتَ بِإِعانَتِکَ عَلی ظُلمِ الظَّلَمَهِ ، إنَّکَ أخَذتَ ما لَیسَ لَکَ مِمَّن أعطاکَ ، ودَنَوتَ مِمَّن لَم یَرُدَّ عَلی أحَدٍ حَقّا ولَم تَرُدَّ باطِلاً حینَ أدناکَ ، وَأحبَبتَ ( / وَأجَبتَ) مَن حادَّ اللّهَ . أوَلَیسَ بِدُعائِهِ إیّاکَ حینَ دَعاکَ جَعَلوکَ قُطبا أداروا بِکَ رَحی مَظالِمِهِم ، وجِسرا یَعبُرونَ عَلَیکَ إلی بَلایاهُم ، وسُلَّما إلی ضَلالَتِهِم ؟! داعِیا إلی غَیِّهِم ، سالِکا سَبیلَهُم ، یُدخِلونَ بِکَ الشَّکَّ عَلَی العُلَماءِ ، ویَقتادونَ بِکَ قُلوبَ الجُهّالِ إلَیهِم ، فَلَم یَبلُغ أخَصُّ وُزَرائِهِم ولا أقوی أعوانِهِم إلّا دونَ ما بَلَغتَ مِن إصلاحِ فَسادِهِم وَاختِلافِ الخاصَّهِ وَالعامَّهِ إلَیهِم ، فَما أقَلَّ ما أعطَوکَ فی قَدرِ ما أخَذوا مِنکَ ؟! وما أیسَرَ ما عَمَروا لَکَ فَکَیفَ ما خَرَّبوا عَلَیکَ ؟! فَانظُر لِنَفسِکَ فَإِنَّهُ لا یَنظُرُ لَها غَیرُکَ ، وحاسِبها حِسابَ رَجُلٍ مَسؤولٍ . وَانظُر کَیفَ شُکرُکَ لِمَن غَذّاکَ بِنِعَمِهِ صَغیرا وکَبیرا ؟ فَما أخوَفَنی أن تَکونَ کَما قالَ اللّهُ فی کِتابِهِ : «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الأَْدْنَی وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا» (3) . إنَّکَ لَستَ فی دارِ مُقامٍ ، أنتَ فی دارٍ قَد آذَنَت بِرَحیلٍ ، فَما بَقاءُ المَرءِ بَعدَ قُرَنائِهِ ؟! طوبی لِمَن کانَ فِی الدُّنیا عَلی وَجَلٍ ، یا بُؤسَ لِمَن یَموتُ وتَبقی ذُنوبُهُ مِن بَعدِهِ ! اِحذَر فَقَد نُبِّئتَ ، وبادِر فَقَد اُجِّلتَ ، إنَّکَ تُعامِلُ مَن لا یَجهَلُ ، وإنَّ الَّذی یَحفَظُ عَلَیکَ لا یَغفُلُ ، تَجَهَّز فَقَد دَنا مِنکَ سَفَرٌ بَعیدٌ ، وداوِ ذَنبَکَ فَقَد دَخَلَهُ سُقمٌ شَدیدٌ . ولا تَحسَب أنّی أرَدتُ تَوبیخَکَ وتَعنیفَکَ وتَعییرَکَ ، لکِنّی أرَدتُ أن یَنعَشَ اللّهُ ما [قَد] فاتَ مِن رَأیِکَ ویَرُدَّ إلَیکَ ما عَزَبَ مِن دینِکَ ، وذَکَرتُ قَولَ اللّهِ تَعالی فی کِتابِهِ : «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» . (4) أغفَلتَ ذِکرَ مَن مَضی مِن أسنانِکَ وأقرانِکَ ، وبَقیتَ بَعدَهُم کَقَرنٍ أعضَبَ . اُنظُر هَلِ ابتُلوا بِمِثلِ مَا ابتُلیتَ ؟ أم هَل وَقَعوا فی مِثلِ ما وَقَعتَ فیهِ ؟ أم هَل تَراهُم ذَکرتَ خَیرا أهمَلوهُ وعَلِمتَ شَیئا جَهِلوهُ ؟ بَل حَظیتَ بِما حَلَّ مِن حالِکَ فی صُدورِ العامَّهِ وکَلَفِهِم (5) بِکَ ، إذ صاروا یَقتَدونَ بِرَأیِکَ ویَعمَلونَ بِأَمرِکَ ؛ إن أحلَلتَ أحَلّوا وإن حَرَّمتَ حَرَّموا ، ولَیسَ ذلِکَ عِندَکَ ، ولکِن أظهَرَهُم عَلَیکَ رَغبَتُهُم فیما لَدَیکَ ، [ و ] (6) ذَهابُ عُلَمائِهِم ، وغَلَبَهُ الجَهلِ عَلَیکَ وعَلَیهِم ، وحُبُّ الرِّئاسَهِ وطَلَبُ الدُّنیا مِنکَ ومِنهُم . أما تَری ما أنتَ فیهِ مِنَ الجَهلِ وَالغِرَّهِ ومَا النّاسُ فیهِ مِنَ البَلاءِ وَالفِتنَهِ ؟! قَدِ ابتَلَیتَهُم وفَتَنتَهُم بِالشُّغلِ عَن مَکاسِبِهِم مِمّا رَأَوا ، فَتاقَت نُفوسُهُم إلی أن یَبلُغوا مِنَ العِلمِ ما بَلَغتَ ، أو یُدرِکوا بِهِ مِثلَ الَّذی أدرَکتَ ، فَوَقَعوا مِنکَ فی بَحرٍ لایُدرَکُ عُمقُهُ ، وفی بَلاءٍ لایُقدَرُ قَدرُهُ ، فَاللّهُ لَنا ولَکَ وهُوَ المُستَعانُ . أمّا بَعدُ ، فَأَعرِض عَن کُلِّ ما أنتَ فیهِ حَتّی تَلحَقَ بِالصّالِحینَ ، الّذینَ دُفِنوا فی أسمالِهِم ، لاصِقَهً بُطونُهُم بِظُهورِهِم ، لَیسَ بَینَهُم وبَینَ اللّهِ حِجابٌ ، ولا تَفتِنُهُمُ الدُّنیا ولا یُفتَنونَ بِها ، رَغِبوا فَطَلَبوا فَما لَبِثوا أن لَحِقوا . فَإِذا کانَتِ الدُّنیا تَبلُغُ مِن مِثلِکَ هذَا المَبلَغَ مَعَ کِبَرِ سِنِّکَ ورُسوخِ عِلمِکَ وحُضورِ أجَلِکَ فَکَیفَ یَسلَمُ الحَدَثُ فی سِنِّهِ ، الجاهِلُ فی عِلمِهِ ، المَأفونُ فی رَأیِهِ ، المَدخولُ فی عَقلِهِ ؟! إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ . عَلی مَنِ المُعَوَّلُ ؟ وعِندَ مَنِ المُستَعتَبُ ؟ نَشکو إلَی اللّهِ بَثَّنا وما نَری فیکَ ، ونَحتَسِبُ عِندَ اللّهِ مُصیبَتَنا بِکَ . فَانظُر کَیفَ شُکرُکَ لِمَن غَذّاکَ بِنِعَمِهِ صَغیرا وکَبیرا ؟ وکَیفَ إعظامُکَ لِمَن جَعَلَکَ بِدینِهِ فِی النّاسِ جَمیلاً ؟ وکَیفَ صِیانَتُکَ لِکِسوَهِ مَن جَعَلَکَ بِکِسوَتِهِ فِی النّاسِ سَتیرا ؟ وکَیفَ قُربُکَ أو بُعدُکَ مِمَّن أمَرَکَ أن تَکونَ مِنهُ قَریبا ذَلیلاً ؟ ما لَکَ لا تَنتَبِهُ مِن نَعسَتِکَ وتَستَقیلُ مِن عَثرَتِکَ ؟! فَتَقولَ : وَاللّهِ ما قُمتُ للّهِِ مَقاما واحِدا أحیَیتُ بِهِ لَهُ دینا أو أمَتُّ لَهُ فیهِ باطِلاً ، فَهذا شُکرُکَ مَنِ استَحمَلَکَ ( / استَعمَلَکَ) ! ما أخوَفَنی أن تَکونَ کَمَن قالَ اللّهُ تَعالی فی کِتابِهِ : «أَضَاعُواْ الصَّلَاهَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» (7) اِستَحمَلَکَ کِتابَهُ وَاستَودَعَکَ عِلمَهُ فَأَضَعتَها ، فَنَحمَدُ اللّهَ الَّذی عافانا مِمَّا ابتَلاکَ بِهِ ، وَالسَّلامُ . (8)

.

1- .إبراهیم : 7 .
2- .آل عمران : 187 .
3- .الأعراف : 169 .
4- .الذاریات : 55 .
5- .کَلِف بالشیء کَلَفًا وکُلفهً فهو کلِف ومکلّف : لهج به ، کلِف بها أشدّ الکَلَف أی أحبّها . الکَلَف : الولوع بالشیء مع شغل قلب ومشقّه (لسان العرب : ج 9 ص 307 «کلف») .
6- .ما بین المعقوفین إضافه منّا یقتضیها السیاق ، ولعلّها سقطت من النسّاخ .
7- .مریم : 59 .
8- .تحف العقول : ص 274 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 132 ح 2 ؛ تاریخ دمشق : ج 22 ص 41 نحوه .

ص: 287

امام زین العابدین علیه السلام در اندرزنامه اش به محمّد بن مسلم زهری :خداوند ، ما و تو را از فتنه ها نگه دارد و بر تو از آتش [دوزخ ]رحم کند . تو اینک به حالی در افتاده ای که هر کس تو را بدین حال ببیند ، سزد که بر تو رحم آورد ؛ که نعمت های خداوند ، تو را سنگین بار ساخته که تنی سالم و عمری دراز ارزانی ات داشته است . حجّت های او بر تو تمام گشته است ، بدان سبب که بار کتابش را بر دوش تو نهاده [و قرآن را می شناسی] و تو را در دینش فقیه [و آگاه ]ساخته و سنّت پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله را به تو شناسانده است . در هر نعمتی که به تو ارزانی داشته و در هر حجّتی که بدان وسیله برایت حجّت آورده ، فریضه ای بر تو واجب گردانیده است و مُرادش جز این نیست که سپاس گزاری تو را در آن بیازماید و تفضّلی را که به تو نموده ، آشکار گرداند و فرموده است : «اگر سپاس بگزارید ، بی گمان، [نعمت] شما را افزون می گردانم و اگر ناسپاسی کنید ، به راستی که عذاب من سخت است» . پس بنگر که فردای قیامت، چگونه مَردی خواهی بود ، آن گاه که در پیشگاه خداوند بِایستی و او از نعمت هایش بر تو بپرسد که: آنها را چگونه پاس داشتی؟ و از حجّت هایش بر تو بازخواستت کند که: آنها را چگونه به جای آوردی؟ هرگز مپندار که خداوند ، از تو عذر و بهانه ای خواهد پذیرفت و یا به کوتاهی کردن های تو رضایت خواهد داد . هیهات ، هیهات! نه چنین است . او در کتاب خویش از علما پیمان گرفته ، آن جا که فرموده است : «باید آن (حقایق کتاب) را برای مردم بیان کنید و آن را کتمان مکنید» . بدان که کمترین حقیقتی را که کتمان کرده ای و سبک ترین باری را که بر دوش داری ، این است که با نزدیک شدنت به ستمگر و پذیرش دعوت او آن گاه که تو را دعوت کرد مونس تنهایی ستمگر شدی و راه گم راهی را برایش سهل و هموار ساختی . وه! چه می ترسم که فردا[ی قیامت] همراه خیانتکاران به کیفر گناهت گرفتار آیی و از آنچه در برابر یاری رساندنت به ستم ستمگران گرفته ای ، بازخواست شوی . تو چیزی را از کسی که به تو بخشیده است ، گرفته ای که از آنِ تو نیست و به کسی نزدیک شده ای که حقّ هیچ کس را نپرداخته است و تو نیز از زمانی که به او نزدیک گشته ای ، از باطلی جلوگیری نکرده ای . تو کسی را به دوستی گرفته ای [و دعوتش را اجابت کرده ای] که با خدا به دشمنی برخاسته است . آیا نه این است که با دعوت او از تو آن گاه که تو را [به همکاری] دعوت کرد تو را محوری برای به چرخش در آوردن آسیاب ستمگری هایشان و پلی برای عبور به سوی بلا آفرینی هایشان و نردبانی برای ضلالتشان و مبلّغ گم راهی شان و پوینده راهشان قرار دادند؟! به واسطه تو کاری کرده اند که مسلمانان به علما[ی راستین ]نیز به دیده شک و بدگمانی بنگرند و به وسیله تو، دل های نادانان را به دنبال خود می کشانند . [حتّی ]مقرّب ترین وزیران و نیرومندترین یاران آنها هم در درست جلوه دادن تباهکاری های آنان و کشاندن مردم از خاص و عام به سوی آنان به پای تو نرسیدند . چه اندک است آنچه به تو دادند در مقایسه با آنچه از تو گرفتند و چه ناچیز است آنچه [از دنیا] برایت آباد ساختند و چه عظیم است آنچه از تو (خانه ایمان و آخرتت را) ویران ساختند! پس مراقب نفْس خود باش که کسی جز تو آن را نپاید و چونان مردی مسئول ، به حساب نفست رسیدگی کن . بنگر که چگونه از کسی که تو را در خُردی و بزرگی ات با نعمت هایش پرورانده ، سپاس می گزاری؟ وه! چه می ترسم که تو آن گونه باشی که خداوند در کتابش فرموده است : «پس بعد از آنان، جانشینانی وارثِ کتاب [آسمانی] شدند که متاع این دنیای پست را می گیرند و می گویند : بخشیده خواهیم شد» . تو در سرای ماندگاری نیستی . تو در سرایی هستی که بانگ رحیل سر داده است . مگر انسان پس از همگنانش [که رفته اند] ، چه اندازه می زِیَد؟! خوشا به حال کسی که در دنیا هراسناک به سر برد و بدا به حال آن کسی که بمیرد و پس از او گناهانش بماند! بر حذر باش ؛ زیرا خبردار شده ای و بشتاب ؛ زیرا مهلتت محدود است . تو با کسی معامله می کنی که نادان نیست و آن که مراقب توست ، [لحظه ای ]غافل نمی شود . آماده شو ؛ زیرا سفری دور و دراز به تو نزدیک شده است و [درد ]گناهت را درمان کن ؛ زیرا مرضی سخت به جانت راه یافته است . گمان مبر که قصدم توبیخ و سرزنش و نکوهش کردن توست ؛ بلکه می خواهم خداوند ، اندیشه از دست رفته ات را جان دهد و دین از کف رفته ات را به تو باز گرداند و این سخن خدای متعال در کتابش را یادآور شوم که فرموده است : «یادآوری کن که یادآوری ، مؤمنان را سود می بخشد» . تو یاد آن عدّه از همسالان و همگنانت را که رفته اند ، به دست غفلت سپرده ای و پس از آنان، چونان تک شاخ قوچی هستی که شاخ دیگرش شکسته است [و تنها و بی یاور مانده ای] . بنگر که آیا آنان نیز به همان بلایی گرفتار شدند که تو شده ای یا آنها هم در همان مهلکه ای افتادند که تو افتاده ای؟ و یا آیا فکر می کنی خیری را یادآور شده ای که آنان فرو گذاشتند و چیزی را می دانی که آنان نمی دانستند؟ [نه چنین است؛] بلکه تو از مقام [و منزلتی] بهره مند گشته ای که سبب شده است تا در دل های توده مردم جای گیری و به تو عشق ورزند . پس، از اندیشه ات پیروی می کنند و فرمان تو را به کار می بندند . اگر تو چیزی را روا شماری ، آنان نیز روایَش می شمارند و اگر چیزی را ناروا دانی ، آنها نیز آن را ناروا می دانند ، حال آن که تو از این شایستگی برخوردار نیستی ؛ امّا علاقه آنان به آنچه تو داری (علم) و از دست رفتن علمایشان و چیره آمدن نادانی بر تو و بر ایشان و ریاست طلبی و دنیاخواهی تو و آنان، موجب شده است تا از تو پشتیبانی و پیروی کنند . آیا نمی بینی که تو خود، گرفتار چه جهل و غفلتی شده ای و مردم دچار چه بلا و فتنه ای گشته اند؟! بی گمان، تو آنان را گرفتار کرده ای و به فتنه در افکنده ای و از کار و زندگی بازشان داشته ای ؛ زیرا همه مشتاق آن اند که در دانش، به پایه تو برسند یا به مانند آنچه تو دست یافته ای ، دست یابند . از این رو ، به واسطه تو به دریایی که ژرفایش ناپیداست و به بلایی که اندازه اش نامعلوم است ، در افتادند . خدا به داد ما و تو برسد و اوست که دست مدد به سویش دراز می شود ! پس اینک از این وضعی که داری ، روی بگردان تا بِدان شایستگانی بپیوندی که در جامه های ژنده و فرسوده خویش مدفون گشته اند و شکم هایشان [از شدّت گرسنگی و روزه داری] به پشت هایشان چسبیده است . میان آنان و خداوند، حجابی نیست ، دنیا فریبشان نمی دهد و آنها نیز فریفته دنیا نمی شوند . خواستند و طلبیدند و دیری نپایید که [به خواسته اخروی خود] رسیدند . وقتی دنیا با چون تویی که سال خورده و دانشمند و دم مرگ هستی ، چنین کند ، پس جوان نورسته ای که از دانش، بی بهره است و اندیشه ای ناپخته و خردی ناقص دارد ، چگونه ایمن می ماند؟! إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون . به که باید تکیه کرد و از چه کسی باید عذر خواست؟ از اندوه خود و وضعی که در تو می بینیم ، به خدا شِکوه می کنیم و مصیبتی را که به واسطه تو بر ما وارد شده است ، به حساب خدا می گذاریم . پس بنگر که سپاس گزاریِ تو از کسی که در خُردی و بزرگی ات تو را با نعمت هایش پرورده ، چگونه است و کسی را که به واسطه دینش تو را در میان مردم، خوش نام کرده است ، چگونه بزرگ می داری و از خلعت کسی که با پوشاندن آن بر قامت تو ، تو را در میان مردم پوشیده [و آبرومند] داشته است ، چگونه نگهداری می کنی و نزدیکی یا دوری تو از کسی که به تو فرمان داده است که خود را به او نزدیک کنی و در برابرش خوار [و فروتن] باشی ، تا چه حد است ؟ تو را چه شده که از خواب [غفلتِ] خود، بیدار نمی شوی و از لغزشت توبه نمی کنی که بگویی : به خدا سوگند که من حتّی یک بار هم برای خدا به زنده کردن [حکمی از احکام] دین او و میراندن باطلی اقدام نکردم ؛ زیرا همین خود ، سپاس گزاری تو از کسی است که این بار [دانش] را بر دوش تو نهاده [و به کارت گرفته] است! وه چه قدر می ترسم که تو از آنانی باشی که خداوند متعال ، در کتابش فرموده است : «نماز را تباه ساختند و از خواهش های نفسانی پیروی نمودند . پس زودا که کیفر گم راهی را بیابند!» . خداوند ، کتابش را بر دوش تو نهاد و عملش را به امانتْ ، نزد تو سپرد ؛ امّا تو آن را تباه کردی . خدای را سپاس و ستایش می گوییم که ما را از آنچه تو را بدان گرفتار ساخت ، به سلامت داشت . والسلام .

.


ص: 288

. .


ص: 289

. .


ص: 290

. .


ص: 291

. .


ص: 292

الکافی عن یزید بن عبد اللّه عمّن حدّثه :کَتَبَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام إلی سَعدِ الخَیرِ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أمّا بَعدُ ، فَإِنّی اُوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ فَإِنَّ فیهَا السَّلامَهَ مِنَ التَّلَفِ وَالغَنیمَهَ فِی المُنقَلَبِ ، إنَّ اللّهَ عز و جل یَقی بِالتَّقوی عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ (1) ، ویَجلی بِالتَّقوی عَنهُ عَماهُ وجَهلَهُ ، وبِالتَّقوی نَجا نوحٌ ومَن مَعَهُ فِی السَّفینَهِ وصالِحٌ ومَن مَعَهُ مِنَ الصّاعِقَهِ ، وبِالتَّقوی فازَ الصّابِرونَ ونَجَت تِلکَ العُصَبُ (2) مِنَ المَهالِکِ ، ولَهُم إخوانٌ عَلی تِلکَ الطَریقَهِ یَلتَمِسونَ تِلکَ الفَضیلَهَ ، نَبَذوا طُغیانَهُم مِنَ الإِیرادِ بِالشَّهَواتِ لِما بَلَغَهُم فِی الکِتابِ مِنَ المَثُلاتِ ، حَمِدوا رَبَّهُم عَلی مارَزَقَهُم وهُوَ أهلُ الحَمدِ ، وذَمّوا أنفُسَهُم عَلی مافَرَّطوا وهُم أهلُ الذَّمِّ ، وعَلِموا أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی الحَلیمَ العَلیمَ ، إنَّما غَضَبُهُ عَلی مَن لَم یَقبَل مِنهُ رِضاهُ ، وإنَّما یَمنَعُ مَن لَم یَقبَل مِنهُ عَطاهُ ، وإنَّما یُضِلُّ مَن لَم یَقبَل مِنهُ هُداهُ . ثُمَّ أمکَنَ أهلَ السَّیِّئاتِ مِنَ التَّوبَهِ بِتَبدیلِ الحَسَناتِ ، دَعا عِبادَهُ فِی الکِتابِ إلی ذلِکَ بِصَوتٍ رَفیعٍ لَم یَنقَطِع ولَم یَمنَع دُعاءَ عِبادِهِ ، فَلَعَنَ اللّهُ الَّذینَ یَکتُمونَ ما أنزَلَ اللّهُ ، وکَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَهَ فَسَبَقَت قَبلَ الغَضَبِ ، فَتَمَّت صِدقا وعَدلاً . فَلَیسَ یَبتَدِئُ العِبادَ بِالغَضَبِ قَبلَ أن یُغضِبوهُ ، وذلِکَ مِن عِلمِ الیَقینِ وعِلمِ التَّقوی . وکُلُّ اُمَّهٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکِتابِ حینَ نَبَذوهُ ووَلّاهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ . وکانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ أن أقاموا حُروفَهُ وحَرَّفوا حُدودَهُ ، فَهُم یَروونَهُ ولا یَرعَونَهُ ، وَالجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوایَهِ ، وَالعُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم لِلرِّعایَهِ . وکانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ أن وَلَّوهُ الَّذینَ لایَعلَمونَ (3) ، فَأَورَدوهُمُ الهَوی ، وأصدَروهُم إلَی الرَّدی ، وغَیَّروا عُری الدّینِ ، ثُمَّ وَرَّثوهُ فِی السَّفَهِ وَالصِّبا (4) ، فَالاُمَّهُ یَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی وعَلَیهِ یَرِدونَ ، فَبِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً وَلایَهُ النّاسِ (5) بَعدَ وَلایَهِ اللّهِ ، وثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّهِ ، ورِضَا النّاسِ بَعدَ رِضَا اللّهِ ، فَأَصبَحَتِ الاُمَّهُ کَذلِکَ وفیهِمُ الُمجتَهِدونَ فِی العِبادَهِ عَلی تِلکَ الضَّلالَهِ ، مُعجَبونَ مَفتونونَ ، فَعِبادَتُهُم فِتنَهٌ لَهُم ولِمَنِ اقتَدی بِهِم . وقَد کانَ فِی الرُّسُلِ ذِکری لِلعابِدینَ ، إنَّ نَبِیّا مِنَ الأَنبِیاءِ کانَ یَستَکمِلُ الطّاعَهَ ، ثُمَّ یَعصِی اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی فِی البابِ الواحِدِ ، فَخَرَجَ بِهِ مِنَ الجَنَّهِ (6) . و (7) یُنبَذُ بِهِ فی بَطنِ الحوتِ ، ثُمَّ لا یُنجیهِ إلَا الاِعتِرافُ وَالتَّوبَهُ . فَاعرِف أشباهَ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ الَّذینَ ساروا بِکِتمانِ الکِتابِ وتَحریفِهِ ، فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم وما کانوا مُهتَدینَ . ثُمَّ اعرِف أشباهَهُم مِن هذِهِ الاُمَّهِ الَّذینَ أقاموا حُروفَ الکِتابِ وحَرَّفوا حُدودَهُ (8) ، فَهُم مَعَ السّادَهِ وَالکَبَرَهِ ( / وَالکَثرَهِ) ، فَإِذا تَفَرَّقَت قادَهُ الأَهواءِ کانوا مَعَ أکثَرِهِم دُنیا ، وذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ (9) . لایَزالونَ کَذلِکَ فی طَبَعٍ (10) وطَمَعٍ ، لایَزالُ یُسمَعُ صَوتُ إبلیسَ عَلی ألسِنَتِهِم بِباطِلٍ کَثیرٍ . یَصبِرُ مِنهُمُ العُلَماءُ عَلَی الأَذی وَالتَّعنیفِ ، ویَعیبونَ عَلَی العُلَماءِ بِالتَّکلیفِ (11) . وَالعُلَماءُ فی أنفُسِهِم خانَهٌ إن کَتَمُوا النَّصیحَهَ ، إن رَأَوا تائِها ضالّاً لایَهدونَهُ أو مَیِّتا لا یُحیونَهُ ، فَبِئسَ ما یَصنَعونَ ! لِأَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أخَذَ عَلَیهِمُ المیثاقَ فِی الکِتابِ أن یَأمُروا بِالمَعروفِ وبِما اُمِروا بِهِ ، وأن یَنهَوا عَمّا نُهوا عَنهُ ، وأن یَتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی ولایَتَعاوَنوا عَلَی الإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَالعُلَماءُ مِنَ الجُهّالِ فی جَهدٍ وجِهادٍ ؛ إن وَعَظَت قالوا : طَغَت ، وإن عَلِموا ( / عَمِلوا) الحَقَّ الَّذی تَرَکوا قالوا : خالَفَت ، وإنِ اعتَزَلوهُم قالوا : فارَقَت ، وإن قالوا : هاتوا بُرهانَکُم عَلی ما تُحَدِّثونَ قالوا : نافَقَت ، وإن أطاعوهُم قالوا : عَصَیتَ اللّهَ عز و جل ، فَهَلَکَ جُهّالٌ فیما لایَعلَمونَ ، اُمِّیّونَ فیما یَتلونَ ، یُصَدِّقونَ بِالکِتابِ عِندَ التَّعریفِ ویُکَذِّبونَ بِهِ عِندَ التَّحریفِ ، فَلا یُنکَرونَ . اُولئِکَ أشباهُ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ ، قادَهٌ فِی الهَوی ، سادَهٌ فِی الرَّدی . وآخَرونَ مِنهُم جُلوسٌ بَینَ الضَّلالَهِ وَالهُدی ، لایَعرِفونَ إحدَی الطّائِفَتَینِ مِنَ الاُخری ، یَقولونَ ما کانَ النّاسُ یَعرِفونَ هذا ولا یَدرونَ ما هُوَ ، وصَدَقوا ، تَرَکَهُم رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی البَیضاءِ (12) لَیلُها مِن نَهارِها ، لَم یَظهَر فیهِم بِدعَهٌ ولَم یُبَدَّل فیهِم سُنَّهٌ ، لا خِلافَ عِندَهُم ولَا اختِلافَ ، فَلَمّا غَشِیَ النّاسَ ظُلمَهُ خَطایاهُم صاروا إمامَینِ : داعٍ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی وداعٍ إلَی النّارِ ، فَعِندَ ذلِکَ نَطَقَ الشَّیطانُ ، فَعَلا صَوتُهُ عَلی لِسانِ أولِیائِهِ ، وکَثُرَ خَیلُهُ ورَجِلُهُ (13) ، وشارَکَ فِی المالِ وَالوَلَدِ مَن أشرَکَهُ ، فَعَمِلَ بِالبِدعَهِ وتَرَکَ الِکتابَ وَالسُّنَّهَ . ونَطَقَ أولِیاءُ اللّهِ بِالحُجَّهِ وأخَذوا بِالکِتابِ وَالحِکمَهِ ، فَتَفَرَّقَ مِن ذلِکَ الیَومِ أهلُ الحَقِّ وأهلُ الباطِلِ ، وتَخاذَلَ (14) وتَهادَنَ أهلُ الهُدی ، وتَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَهِ ، حَتّی کانَتِ الجَماعَهُ مَعَ فُلانٍ وأشباهِهِ ، فَاعرِف هذَا الصِّنفَ . وصِنفٌ آخَرُ ، فَأَبصِرهُم رَأیَ العَینِ نُجَباءَ (15) ، وَالزَمهُم حَتّی تَرِدَ أهلَکَ ، فَ «إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَلَا ذَ لِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» (16) . (17)

.

1- .عزب : أی بعُد (النهایه : ج 3 ص 226 «عزب») ، وفی بعض النسخ «نفی بالتقوی عن العبد ماعزب عنه عقله» (کما فی هامش الکافی) .
2- .العصب : جمع العصبه ، و هی الجماعه من الناس من العشره إلی الأربعین (النهایه : ج 3 ص 243 «عصب») .
3- .أی جعلوا ولیّ الکتاب والقیّم علیه والحاکم به الذین لایعلمونه ، وجعلوهم رؤساء علی أنفسهم یتّبعونهم فی الفتاوی وغیرها (مرآه العقول : ج 25 ص 115) .
4- .أی جعلوه میراثًا یرثه کلّ سفیه جاهل أو صبیّ غیر عاقل . وقوله الآتی : «بعد أمراللّه » أی صدوره أو الاطّلاع علیه أو ترکه ، والورود والصدور کنایتان عن الإتیان للسؤال والأخذ والرجوع بالقبول (مرآه العقول : ج 25 ص 116) .
5- .ولایه الناس : هو المخصوص بالذم (مرآه العقول : ج 25 ص 116) .
6- .أشار به إلی آدم علیه السلام ، والمراد بالعصیان هنا ترک الأولی .
7- .الواو هنا بمعنی «أو» ، أشار به إلی یونس علیه السلام .
8- .إنّما شبّه هؤلاء العباد وعلماء العوام المفتونین بالحُطام بالأحبار والرهبان لشرائهم الدنیا بالآخره بکتمانهم العلم ، وتحریفهم الکلم عن مواضعه وأکلهم أموال الناس بالباطل ، وصدّهم عن سبیل اللّه ، کما أنّهم کانوا کذلک علی ما وصفهم اللّه فی القرآن فی عدّه مواضع ، والمراد بالساده والکبره : السلاطین والحکّام وأعوانهم الظلمه (الوافی : ج 26 ص 93) .
9- .إشاره إلی الآیه 31 من سوره النجم .
10- .الطبع بالتحریک : الرین ، و بالسکون : الختم (کما فی هامش الکافی) .
11- .«منهم» أی من أشباه الأحبار والرهبان«العلماء» یعنی العلماء باللّه الربّانیّین . «بالتکلیف» یعنی تکلیفهم بالحقّ (الوافی : ج 26 ص 94) .
12- .یعنی الشریعه ، الواضح مجهولها عن معلومها ، وعالمها عن جاهلها (الوافی : ج 26 ص 94) .
13- .خیله وَرَجلُه : أی فرسانَه ورجّالته ، قوله تعالی : «وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِم بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ» أی بفرسانِکَ ورجّالتک (مجمع البحرین : ج 2 ص 681 «رجل») .
14- .أی ترکوا نصره الحقّ . وفی بعض النسخ «تخادن» من الخِدْن وهو الصدیق . وتهادن من المهادنه بمعنی المصالحه ، وفی بعض النسخ «تهاون» أی عن نصره الحقّ ، وهذا أنسب للتخاذل ، کما أنّ التهادن أنسب للتخادن (مرآه العقول : ج 25 ص 121) .
15- .بالنون والجیم والباء الموحّده ، وفی بعض النسخ «تحیا» من الحیاه (الوافی : ج 26 ص 94) .
16- .الزمر : 15 .
17- .الکافی : ج 8 ص 52 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 359 ح 2 .

ص: 293

الکافی به نقل از یزید بن عبد اللّه ، از شخصی که برایش حدیث کرد :امام باقر علیه السلام به سعد الخیر نوشت : «به نام خداوند بخشاینده مهربان . امّا پس از سپاس پروردگار، من تو را به پروا داشتن از خدا سفارش می کنم ؛ زیرا تقوا سبب ایمن ماندن از تباهی دنیا و سود بردن در فرجامین جایگاه است . خداوند عز و جل به واسطه تقوا بنده را از چیزهایی (خطرات و مهلکه هایی) حفظ می کند که از دسترس اندیشه و خرد او به دورند و به واسطه تقوا، کوری و نادانی او را می زداید . به واسطه تقوا بود که نوح و آنها که در کشتی با او بودند ، [از مهلکه طوفان] و صالح و پیروانش از [بلای ]صاعقه رستند . به واسطه تقوا بود که شکیبایان به رستگاری رسیدند و آن جماعت برگزیده و شریف (نوح و صالح و پیروان آنها و شکیبایان امّت های پیشین)، از مهلکه ها نجات یافتند . اینان را [هم اینک] برادرانی است که همان راه را می پویند و همان فضیلت را می جویند . به سبب [شنیدن ]کیفرهایی که از طریق کتاب خدا [در باره گنهکاران و جنایتکاران و شهوت پرستان ]به آنان ابلاغ شده ، جلوی طغیان شهوات خود را گرفته اند و خداوند را برای آنچه روزی شان فرموده ، ستوده اند که اوست شایسته ستایش و خویشتن را به خاطر کوتاهی کردن هایشان [در طاعت و عبادتْ] نکوهیده اند، که اینان، خود را [به سبب کوتاهی در طاعت و عبادت خدا] همواره شایسته نکوهش می دانند ، و دانستند که خداوند تبارک و تعالی که بردبار و داناست ، در حقیقت، بر کسی خشم می گیرد که خشنودی او را پذیرا نگشته باشد و [رحمت و نعمت خود را] از کسی دریغ می دارد که عطای او را نپذیرفته باشد و کسی را گم راه می سازد که هدایت او را قبول نکرده باشد . سپس به گنهکاران، این امکان را داده تا با جایگزین کردن خوبی ها به جای بدی هایشان توبه کنند و در قرآن با صدایی بلند و پیوسته بندگانش را به این کار فرا خوانده و مانع دعای بندگانش نشده است . پس لعنت خدا بر کسانی که آنچه را خدا فرو فرستاده است ، کتمان می کنند! خداوند، رحمت را بر خویشتن فرض نمود . پس رحمت او بر خشمش پیشی گرفت و بدین سان، راستی و عدل [او ]تحقّق یافت . بنا بر این ، پیش از آن که بندگان ، او را به خشم آورند ، او به آنان خشم آغاز نمی کند و این [علم که خداوند بر کسی خشم می گیرد که خشنودی او را پذیرا نگشته باشد و ...]، برخاسته از دانش یقین و شناخت تقواست . خداوند ، علم کتاب را زمانی از امّتی گرفت که خود ، آن را دور افکندند و دشمنِ آنان را زمانی بر آنها حاکم نمود که خود ، او را به حاکمیت پذیرفتند . یکی از نشانه های به دور افکندن کتاب، این است که حروف [و کلمات و اِعراب و] آن را پاس داشتند ؛ امّا حدود [و احکام و قوانین] آن را تحریف و باژگونه ساختند . پس، آن را روایت می کنند ؛ لیکن به کارش نمی بندند. نادانان از این که آن را برای روایت حفظ کنند ، دل شادند و علما و دانایان از این که آن را به کار نبندند ، اندوهگین اند . دیگر از نشانه های به دور افکندن کتاب ، این است که مشتی نادان را متولّی کتاب [خدا ]کردند (1) و آنها هم ، ایشان را به آبشخور هوس بردند و از آن جا به سوی هلاکت و نابودی در آوردند و دستگیره های دین را تغییر دادند و سپس آن را در میان کم خِردان و کودکان نادان، به ارث گذاشتند . (2) در نتیجه، امّت با وجود فرمان خدای تبارک و تعالی به فرمان انسان ها مراجعه می کنند و از آنها دستور می گیرند . بدا به حال ستمگران که ولایت انسان ها را جایگزین ولایت خدا کردند و پاداش آدمیان را جای گزین پاداش خداوند نمودند و خشنودی مردم را جایگزین خشنودی خدا ساختند و امّت به چنین حال و روزی گرفتار آمدند که در میان آنان، کسانی هستند که در کار عبادت کوشایند ؛ امّا در آن گم راهی . [به عبادت خود] دل شادند و فریفته [شیطان] . عبادتشان ، هم برای خود آنان مایه فتنه [و گم راهی ]است و هم برای کسی که بدانها اقتدا کند . برای عابدان ، در میان فرستادگان الهی، پندهاست . پیامبری از پیامبران (آدم علیه السلام )، کار طاعت را به سر حدّ کمال می رساند و سپس تنها در یک مورد، خدای تبارک و تعالی را نافرمانی می کند و خداوند ، او را از بهشت بیرون می راند و یا [پیامبری دیگر (یونس علیه السلام ) را ]در دل نهنگ می افکند و چیزی جز اعتراف و توبه ، او را رهایی نمی بخشد . پس تو [ای سعد] ، این عالِم نمایان و ترسانماها را بشناس ؛ همانان که کتاب [خدا] را کتمان و تحریف کردند و این سوداگری شان سودی به بار نیاورد و مردمانی ره یافته نبودند . آن گاه امثال آنها را در میان این امّت بشناس ؛ همانان که حروف و کلمات قرآن را پاس داشتند ؛ امّا حدود آن را تحریف و باژگونه ساختند . (3) اینان بر گِرد بزرگان و سران [اکثریت ]می چرخند و هر گاه [این ]رهبرانِ هوس ، دچار تفرقه و چند دستگی شوند ، آنان در کنار آن یک قرار می گیرند که از دنیای بیشتری برخوردار باشد . نهایتِ دانش آنان، همین است . (4) اینان پیوسته در کوردلی و طمعکاری، دست و پا می زنند و هماره صدای ابلیس از زبان آنان شنیده می شود، که سخن باطل ، فراوان می گویند . علما[ی راستین و ربّانی] در برابر آزاررسانی ها و درشتی ها و سرکوفت زدن های آنان، شکیبایی می ورزند و از این که علما آنان را به ادای تکلیف الهی فرا می خوانند ، بر آنها خرده می گیرند ، در حالی که علما از این که خیرخواهی و ارشاد را فرو گذارند ، یا سرگشته گم راهی را ببینند و راه نمایی اش نکنند ، یا مرده ای را ببینند و بدو زندگی نبخشند ، خود را خیانتکار می شمارند . پس چه بد می کنند؛ زیرا خدای تبارک و تعالی در قرآن از آنان پیمان گرفته است که به معروف و به آنچه بدان فرمان داده شده اند ، فرا خوانند و از آنچه از آن باز داشته شده اند ،نهی کنند و در راه نیکی و پرهیزگاری، همکاری نمایند و در کار گناه و تجاوز ، به یکدیگر کمک نرسانند ! علما از دست این نادانان، به ستوه آمده اند ؛ [چرا که] اگر اندرز دهند ، [آن نادانان] می گویند : یاغی شده است اگر حق را که رهایش کرده اند تعلیم دهد [و به آن عمل کند] ، می گویند : [با حق] به مخالفت برخاسته است ] ؛ چرا که فقط عقاید خودشان را بر حق می دانند و سخنان علمای راستین را باطل می شمارند] و اگر گوشه گیری اختیار کنند ، می گویند : راه جدایی [از امّت] را در پیش گرفته اند ، و اگر بگویند : برای سخنان خود، برهان بیاورید ، می گویند : منافق شده اند ، و اگر از آنها اطاعت کنند ، می گویند : از خداوند، نافرمانی کرده اند . نابودند این نادانان؛ چرا که نمی دانند و ناآگاهان از آنچه [از کتاب خدا ]تلاوت می کنند ، به سبب این که به زبان ، کتاب خدا را تصدیق می کنند ؛ امّا با تحریف آن ، آن را تکذیب می کنند و این عمل خود را زشت هم نمی دانند . اینان، شبیه همان احبار و راهبان اند ، پیشاهنگان در هوس اند و مهترانِ وادی هلاکت . گروه دیگری از آنان نیز هستند که بر سر دو راهی گم راهی و هدایت نشسته اند و ره یافتگان را از گم راهان باز نمی شناسند . می گویند : مردم [در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله ]با چنین چیزی (اختلاف و چند دستگی امّت در امر دین) آشنایی نداشتند و نمی دانستند [اختلاف ]یعنی چه . راست هم می گویند ؛ [چون] زمانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنان (امّت عصر خود) را ترک کرد و رفت ، شریعتی آشکار برایشان باقی گذاشت که شب و روزش از هم متمایز بود؛ [چرا که] نه بدعتی در میان ایشان آشکار شده بود و نه سنّتی در بینشان تغییر یافته بود و نه با هم مخالفتی داشتند و نه اختلافی ؛ امّا هنگامی که ظلمت گناهان مردم ، آنان را فرو پوشاند ، دو امام [و رهبر] به وجود آمد : یکی دعوتگر به سوی خدای تبارک و تعالی و دیگر ، دعوتگر به سوی آتش دوزخ . در این هنگام، شیطان به سخن آمد و صدایش را از زبان دوستان خود، بلند کرد و شمار سواران و پیادگانش فزونی گرفت و در مال و فرزند هر کس که او را شریک خود ساخت ، شریک گشت و از این رو [آن کس ]بدعت ها را به کار گرفت و کتاب و سنّت را فرو گذاشت . [از طرف دیگر ، ]دوستان خدا زبان به حجّت و برهان گشودند و به کتاب و حکمت (عقل) چنگ در زدند . از همان روز ، پیروان حق و پیروان باطل از هم جدا شدند و ره یافتگان از همیاری دست شستند و در مدد رساندن به حق سستی ورزیدند ؛ امّا گم راهان به یاری یکدیگر برخاستند، تا جایی که جماعت ، با فلانی و امثال او شد . بنا بر این ، این گروه را نیک بشناس . گروه دیگری هم هستند که مردمانی نجیب و بزرگوارند . آنها را با دیده خِرد بنگر و از آنان جدا مشو تا این که به اهل خود (بهشتیان و سعادتمندان) بپیوندی ؛ زیرا «زیانکاران، در حقیقت، کسانی هستند که به خود و کسانشان در روز قیامت، زیان رساندند . بدانید این ، همان زیان آشکار است» » .

.

1- .یعنی ولی و کارگزار کتاب ومسئول آن را کسانی قرار دادند که از آن آگاهی ندارند . آنان را سردمدار خودشان انتخاب کردند و در فتوا و امور دیگر از آنها پیروی می کنند .
2- .یعنی آن را به گونه ای به ارث گذاشتند که هر سفیه نادان یا بچّه کم خردی ، صاحب آن می شود .
3- .دلیل تشبیه اینان و عالمان عوامِ فریب خورده با مال ناچیز دنیا ، به احبار و رهبان ، معاوضه آخرت با دنیاست با کتمان علم و تحریف کتاب و خوردن مال مردم به باطل ، و جلوگیری از راه خدا، همان گونه که واقعا چنین اند ، بنا به توصیفی که خداوند در چند جای قرآن از آنها نموده است . منظور از «الساده و الکبره» در متن عربی، پادشاهان و حاکمان ظالم و دستیاران آنهایند .
4- .اشاره به آیه 31 از سوره نجم است .

ص: 294

. .


ص: 295

. .


ص: 296

. .


ص: 297

. .


ص: 298

7 / 4جَوامِعُ وَصایاهُمالکافی عن عبد الرّحمن بن الحجّاج :بَعثَ إلَیَّ أبُو الحَسَنِ موسی علیه السلام بِوَصِیَّهِ أمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام وهِیَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ هذا ما أوصی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، أوصی أنَّهُ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أَرْسَلَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ، صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ ، ثُمَّ إنَّ صَلاتی ونُسُکی ومَحیایَ ومَماتی للّهِِ رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وبِذلِکَ اُمِرتُ وأنَا مِنَ المُسلِمینَ . ثُمَّ إنّی اُوصیکَ یا حَسَنُ وجَمیعَ أهلِ بَیتی ووُلدی ومَن بَلَغَهُ کِتابی بِتَقوَی اللّهِ رَبِّکُم ، ولا تَموتُنَّ إلّا وأنتُم مُسلِمونَ ، وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعا ولا تَفَرَّقوا ، فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامَّهِ الصَّلاهِ وَالصِّیامِ ، و إنَّ المُبیرَهَ (1) الحالِقَهَ (2) لِلدّینِ فَسادُ ذاتِ البَینِ ، ولاقُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ ، اُنظُروا ذَوی أرحامِکُم فَصِلوهُم یُهَوِّنِ اللّهُ عَلَیکُمُ الحِسابَ . اللّهَ اللّهَ فِی الأَیتامِ ، فَلا تُغِبّوا أفواهَهُم ولا یَضیعوا بِحَضرَتِکُم ، فَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : مَن عالَ یَتیًما حَتّی یَستَغنِیَ أوجَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِذلِکَ الجَنَّهَ ، کَما أوجَبَ لِاکِلِ مالِ الیَتیمِ النّارَ . اللّهَ اللّهَ فِی القُرآنِ ، فَلا یَسبِقکُم إلَی العَمَلِ بِهِ أحَدٌ غَیرُکُم . اللّهَ اللّهَ فی جیرانِکُم ، فَإِنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أوصی بِهِم ، وما زالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یوصی بِهِم حَتّی ظَنَنّا أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم . اللّهَ اللّهَ فی بَیتِ رَبِّکُم ، فَلا یَخلُ مِنکُم ما بَقیتُم ، فَإِنَّهُ إن تُرِکَ لَم تُناظَروا ، وأدنی ما یَرجِعُ بِهِ مَن أمَّهُ أن یُغفَرَ لَهُ ما سَلَفَ . اللّهَ اللّهَ فِی الصَّلاهِ ، فَإِنَّها خَیرُ العَمَلِ ، إنَّها عَمودُ دینِکُم . اللّهَ اللّهَ فِی الزَّکاهِ ، فَإِنَّها تُطفِئُ غَضَبَ رَبِّکُم . اللّهَ اللّهَ فی شَهرِ رَمَضانَ ، فَإِنَّ صِیامَهُ جُنَّهٌ مِنَ النّارِ . اللّهَ اللّهَ فِی الفُقَراءِ وَالمَساکینِ ، فَشارِکوهُم فی مَعایِشِکُم . اللّهَ اللّهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکُم وأنفُسِکُم وألسِنَتِکُم ، فَإِنّما یُجاهِدُ رَجُلانِ : إمامُ هُدیً ، أو مُطیعٌ لَهُ مُقتَدٍ بِهُداهُ . اللّهَ اللّهَ فی ذُرِّیَّهِ نَبِیِّکُم ، فَلا یُظلَمُنَّ بِحَضرَتِکُم وبَینَ ظَهرانَیکُم وأنتُم تَقدِرونَ عَلَی الدَّفعِ عَنهُم . اللّهَ اللّهَ فی أصحابِ نَبِیِّکُمُ الَّذینَ لَم یُحدِثوا حَدَثا ولَم یُؤوُا مُحدِثا ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوصی بِهِم ، ولَعَنَ المُحدِثَ مِنهُم ومِن غَیرِهِم وَالمُؤوِیَ لِلمُحدِثِ . اللّهَ اللّهَ فِی النِّساءِ وفیما مَلَکَت أیمانُکُم ، فَإِنَّ آخِرَ ماتَکَلَّمَ بِهِ نَبِیُّکُم علیه السلام أن قالَ : اُوصیکُم بِالضَّعیفَینِ : النِّساءِ وما مَلَکَت أیمانُکُم . الصَّلاهَ الصَّلاهَ الصَّلاهَ ، لا تَخافوا فِی اللّهِ لَومَهَ لائِمٍ ، یَکفِکُمُ اللّهُ مَن آذاکُم وبَغی عَلَیکُم ، قولوا لِلنّاسِ حُسنا کَما أمَرَکُمُ اللّهُ عز و جل ، ولا تَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَیُوَلِّیَ اللّهُ أمرَکُم شِرارَکُم ، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم عَلَیهِم . وعَلَیکُم یا بُنَیَّ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ وَالتَّبارِّ ، وإیّاکُم وَالتَّقاطُعَ وَالتَّدابُرَ وَالتَّفَرُّقَ ، وتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی ولاتَعاوَنوا عَلَی الإِثمِ وَالعُدوانِ ، وَاتَّقُوا اللّهَ إنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقابِ ، حَفِظَکُمُ اللّهُ مِن أهلِ بَیتٍ ، وحَفِظَ فیکُم نَبِیَّکُم ، أستَودِعُکُمُ اللّهَ وأقرَأُ عَلَیکُمُ السَّلامَ ورَحمَهَ اللّهِ وبَرَکاتِهِ . (3)

.

1- .مُبیره : مُهلکه (لسان العرب : ج 4 ص 86 «بور») .
2- .الحالقه : الخصله التی من شأنها أن تحلِق ، أی تُهلک وتستأصل الدین کما یستأصل الموس الشَّعر ، وقیل : هی قطیعه الرحم والتظالم (النهایه : ج 1 ص 428 «حلق») .
3- .الکافی : ج 7 ص 51 ح 7 ، تهذیب الأحکام : ج 9 ص 176 ح 714 عن سلیم بن قیس ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 191 ح 5433 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 42 ص 248 ح 51 ؛ المعجم الکبیر : ج 1 ص 101 ح 168 عن اسماعیل بن راشد ، مقاتل الطالبیّین : ص 51 عن عمر بن تمیم وکلاهما نحوه .

ص: 299